شهيد مطهري
معرفی وبلاگ
  • شهید مطهری، مرتضی مطهری، استاد شهید مطهری، استاد مرتضی مطهری، استاد شهید مرتضی مطهری، motahari ،morteza motahari
لوگوی دوستان
    شهید مطهری
    موسسه تبیان
صفحات وبلاگ
گرچه سخن گفتن از مطهري (ره) بسيار سخت است بويژه براي راقم اين سطور كه بضائت بسيار اندگي از سرمايه علم و معنويت دارد. اما يكي اداي دين و ديگري دغدغه و دردمندي مانع از سكوت مي گردند. ديگر اينكه زوايايي از (حتي) مشي و اخلاق علمي استاد با توجه به رخدادهاي جديد و مسايل مبتلا به هنوز مغفول مانده است. مبحثي با عنوان « گفتارهاي تمدن ساز» در نشريه جنبش بيداري و همين پايگاه اينترنتي منتشر شد كه حول سخني از مقام معظم رهبري بنا شده بود. مقام معظم رهبري بنا شده بود. مقام معظم رهبري خطاب به دانشجويان مي فرمايند: اگر در ميدان جهاد علمي، استادي را قبول نداريد از وي علم را بگيريد و در ضمن را دوست داشته باشند. اما نبايد محبت شما فقط تاجايي باشد كه علم از استاد بگيريد و وي را رها كنيد، نبايد نگاه ابزاري به استاد و دگر انديش داشته باشيد ، بلكه ذاتا هم او را دوست داشته باشيد. البته فحواي كلام معظم له اين بود. حقير از اين نوع سخنان به سخنان تمدن ساز ياد كردم و عرض كردم كه اين جملات منحصر به فرد فقط مي تواند از كسي سر بزند كه اين راهها را رفته باشد و كتاب خواني صرف بدست نمي آيد، بويژه بند آخر آن. راه نشان داده شده بسيار پيچيده است و احيانا اگر كسي توانست در اين مسير گام بردارد، متهم به مهمل گويي، مهمل انديشي و تناقض در عمل مي گردد. اما بين اجتهاد و گنگ گويي تفاوت بسيار است. مطهري به حق اسطوره رعايت استانداردهاي مذكور است. يعني در عين اينكه در تحليل انديشه چه در حوزه اسلام و چه در غرب بسترهاي فرهنگي و اجتماعي آن انديشه را در نظر داشته و انديشه هاي بشري را فراتاريخي نمي داند اما بعنوان مثال در كتاب «خدمات متقابل اسلام و ايران» در تهي كردن انديشه صائب از صاحبان آن و عمل بر طبق «انظر الي ماقال ولاتنظر الي من قال » فوق العاده عمل مي كند. يعني در استنادات تاريخي حتي
استاد مطهري در رابطه با اشكالاتي كه به حجاب زن مي گيرند نوشته اند:يكي از ايراداتي كه بر حجاب گرفته اند اين است كه موجب سلب حق آزادى كه حق طبيعى بشرى است مي گردد و نوعى توهين به حيثيت انسانى زن به شمار ميرود. مي گويند احترام به حيثيت و شرف انسانى يكى از مواد اعلاميه حقوق بشر است. هر انسانى شريف و آزاد است،مرد باشد يا زن،سفيد باشد يا سياه،تابع هر كشور يامذهبى باشد.مجبور ساختن زن به اينكه حجاب داشته باشد بي اعتنايى به حق آزادى او و حيثيت انسانى اوست و به عبارت ديگر ظلم فاحش است به زن.عزت وكرامت انسانى وحق آزادى زن و همچنين حكم مطابق عقل و شرع به اينكه هيچ كس بدون موجب نبايد اسير و زندانى گردد وظلم به هيچ شكل و به هيچ صورت و به هيچ بهانه نبايد واقع شود،ايجاب ميكند كه اين امر از ميان برود. يك بار ديگر لازم است تذكر دهيم كه فرق است بين زندانى كردن زن درخانه و بين موظف دانستن او به  اينكه وقتي مي خواهد  با مرد بيگانه مواجه شودپوشيده باشد.در اسلام محبوس ساختن و اسير كردن زن وجودندارد.حجاب دراسلام يك وظيفه اى است بر عهده زن نهاده شده كه در معاشرت و برخورد با مرد بايدكيفيت خاصى را در لباس پوشيدن مراعات كند.اين وظيفه نه از ناحيه مرد بر اوتحميل شده است و نه چيزى است كه با حيثيت و كرامت او منافات داشته باشد و يا تجاوز به حقوق طبيعى او كه خداوند برايش خلق كرده است محسوب شود. در كشورهاى متمدن جهان در حال حاضر چنين محدوديتهايى براى مرد وجوددارد.اگر مردى برهنه يا درلباس خواب از خانه خارج شود و يا حتى با پيژامه بيرو ن يايد،پليس ممانعت كرده به عنوان اينكه اين عمل بر خلاف حيثيت اجتماع است او را جلب مي كند.هنگامى كه مصالح اخلاقى و اجتماعى،افراد اجتماع را ملزم كند كه درمعاشرت اسلوب خاصى را رعايت كنند مثلا با لباس كامل بيرون بيايند،چنين چيزى نه بردگى نام دارد و نه زندان و نه ضد آزاد
شكّى نيست كه با نگاه ابتدايى در فقه اسلامى, برخى نابرابرى ها ميان حقوق زن و مرد ديده مى شود, ولى چنان كه يادآور شديم, بهتر است از آن به (تفاوت هاى حقوقى) تعبير كرد, زيرا هر تفاوتى ناگزير تبعيض و ستم نيست, چنان كه هر برابرى, همانندى و تساوى نيز به طور قطع عدالت و انصاف نمى باشد.اكنون پرسش اين است كه اين تفاوت ها آيا ذاتى اسلام و از مسلّمات تغييرناپذير فقه اسلامى است, يا از عرضياتى است كه قابل تعديل و تغيير در چهارچوب هاى اجتهادى مى باشد؟برخى كار خود را آسان كرده و به طور مطلق تمام اين گونه مسائل را از عرضيّات اسلام دانسته اند كه قابل تغييرند و مى توان به مقتضاى روز و شرايط حاكم بر جامعه آنها را تطبيق داد, آنها معتقدند كه:(اين نابرابرى ها جزء عرضيّات اند و لذا بنا به تعريف مى توانستند غير از اين باشند. به طوركلّى تمام نظام حقوقى اسلام جزء عرضيّات اسلام است. نبايد (مقاصد شارع) را با (راه نيل به آن مقاصد) يكى دانست.)1به باور اينان, پيامبران براى تغيير سطح معيشت مردم و يا تغيير معرفت شان قيام نكرده اند, بلكه كار مهم آنها آوردن معنى و محورى تازه براى زندگى بوده است نه نحوه تازه اى از زندگى. مردم زندگى خود را مى كنند و دين تغييرى در شيوه زندگى ندارد, بلكه آن را عطف به كانون معنايى تازه, يعنى (قربة الى الله) كرد. احكام اجتماعى اسلام هم متّكى بر عرفيّات جامعه است. درصد بالايى از احكام اسلامى (امضايى) است كه پيشتر در جامعه پيش از اسلام وجود داشته است و دين بر همان آدابى كه در جامعه عربى جارى بوده صحّه گذاشته و مشروع دانسته است. بنابراين دين, عرف هر عصرى را مى پذيرد و با تغييرات اندكى از جهت مقصد, شيوه اجرا و يا تعديل, سپر شرع را بر روى ايشان مى گستراند و آنها را معطوف به كانون معنوى دين مى كند.از اين رو اظهار مى دارند كه چگونگى زيست و آداب و عرف اجتماعى زمان پيامبر(ص) يك شيوه زيست مم
استاد شهيد مطهرى پس از بحث در آفرينش انسان و جايگاه زن در آفرينش, به تفاوت هاى موجود در آفرينش و طبيعت زن و مرد مى پردازد. به باور ايشان اين تفاوت ها باعث مى شود كه زن و مرد از جهت حقوق طبيعى و فطرى وضع ناهمگونى داشته باشند. به نظر استاد شهيد, روابط حقوقى خانوادگيِ زن و مرد در ديدگاه قرآن ويژگى هايى دارد كه با فرهنگ جاهليِ پيش از اسلام و فرهنگ امروزى نيز متفاوت است. ييعنى زن از آن جهت كه زن است و مرد نيز از آن جهت كه مرد است در جهاتى همانند نيستند, زيرا در آفرينش و طبيعت, يك نواخت نيستند. از اين رو با تساوى كاملى كه در انسانيّت دارند و از ارزش يكسانى برخوردارند, از جهت مسائل حقوقى, وظايف, تكاليف, مجازات ها و… وضع مشابهى ندارند. در عصر كنونى سعى مى شود, ميان زن و مرد از جهت وضع قوانين, مقررات, حقوق و وظايف, وضع يكسان و همانندى پديد آورند و تفاوت هاى طبيعى و غريزى زن و مرد را ناديده بگيرند. استاد مطهرى, تساوى حقوق زن و مرد را حقيقتى مسلّم دانسته است, امّا تشابه و همانندى را نادرست و غيرممكن شمرده است, زيرا با توجّه به ساختار آفرينشى زن و مرد و ويژگى ها و نيازهاى جسمى و روحى آنان, حقوق مشابه, نه ممكن است و نه سزاوار, بلكه شايسته است كه زن حقوق متناسب با خود را به دست آورد, و در حدودى كه طبيعت زن و مرد تفاوت داشته و اقتضا مى كند حقوق آنان نيز تفاوت داشته باشد. اين سخن با عدالت و حقوق فطرى سازگار است و سعادت انسان با چنين منطقِ هماهنگ با آفرينش تأمين مى شود, زيرا زن و مرد با توانايى ها و نيازهاى متفاوتى كه از طبيعت گرفته اند در عرصه اجتماعى, خانواده و… ظاهر مى شوند, بنابراين با سندهايى كه قانون طبيعى و چگونگى آفرينش به زن و مرد داده, حقوق هريك مشخص مى شود.* سرپيچى از اين قانونمندى سبب ظلم به زن يا مرد مى شود. با ناديده گرفتن تفاوت طبيعى و چشم بر واقعيّت بستن به
به نظر استاد مطهرى, قرآن با تفسير آفرينش, زيربناى مقررات امور اجتماعى از قبيل مالكيّت, حكومت, حقوق خانوادگى و… را بيان داشته است.قرآن كريم برخلاف ديگر منابعى كه امروز به عنوان كتب آسمانى معرفى شده اند, سرشت و خلقت نخستين زن را احترام آميز مى داند و سرشت زن و مرد را دوگانه ندانسته است.قرآن با كمال صراحت در آيات متعدّدى مى فرمايد كه زنان را از جنس مردان و از سرشتى نظير سرشت مردان آفريده ايم:1(ياايها الناسُ اتّقُوا ربّكم الّذى خلقكم من نفس واحدة وخلق منها زوجها وبثّ منهما رجالاً كثيراً ونساءً…) نساء / 1اى مردم, از پروردگارتان پروا كنيد, آن كه شما را از يك نفس (جنس) آفريد و از آن (نَفس واحد) همسر او را و از آن دو مردان و زنان بسيار پديد آورد.ييعنى آفرينش انسان چه مرد و چه زن از يك جنس و به يك گونه بوده است. خداوند زن (حوّا) را از همان جنس (گل) آدم آفريده است. جنس آدم و حوّا يكى است و آفرينش آن دو از خاك است. در آيات ديگر نيز به صراحت اشاره شده كه زن و مرد در آفرينش يكسانند و هيچ يك بر ديگرى امتيازى ندارند.اين درحالى است كه تورات موجود, زن را از ماده اى حقيرتر از سرشت مرد, معرفى كرده است و معتقد است كه وجود زن, طفيلى وجود مرد است و از دنده چپ مرد آفريده شده است:(خداوند خوابى گران بر آدم مستولى گردانيد تا جفت و يكى از دنده هايش را گرفت و گوشت جايش پر كرد. و خداوند خدا آن دنده را از آدم گرفته بود, زنى بنا كرد و وى را به نزد آدم آورد.)2امّا در قرآن چنين امتيازى ميان زن و مرد ديده نمى شود, چنان كه در سوره زمر به آفرينش همانند و يگانه زن و مرد اشاره مى كند و تفاوتى يا امتيازى ويژه براى زن يا مرد قائل نيست:(خلقكم من نفس واحدة ثمّ جَعَلَ منها زَوجها…) زمر / 6شما را از يك نفس بيافريد و از آن يك نفس, همسرش را قرار داد.در سوره اعراف نيز مى خوانيم:(هو الّذى خلقكم من نف

يكى از پرسش ها يا اشكال هايى كه بر نگرش حقوقى قرآن نسبت به زن شده اين است كه:
(اگر اسلام زن را انسان تمام عيار مى دانست حقوق مشابه و مساوى با مرد براى او وضع مى كرد, لكن حقوق مشابه و مساوى براى او قائل نيست. پس زن را يك انسان واقعى نمى شمارد.)1
براى پاسخ دادن به اين اشكال, نخست بايد ديد كه آيا همسانى زن و مرد در حيثيّت انسانى و برابرى آنها از جهت انسانيّت و حقوق, به معناى تشابه و يك نواختى آنها در حقوق است, يا تساوى امرى غير از تشابه است.

استاد مطهرى در اين باره مى نويسد:
(تساوى غير از تشابه است, تساوى برابرى است و تشابه, يك نواختى; ممكن است پدرى ثروت خود را به طور مساوى (از جهت ارزشى) ميان فرزندان خود تقسيم كند, امّا به طور متشابه تقسيم نكند. مثلاً ممكن است اين پدر چند قلم ثروت داشته باشد, هم تجارت خانه داشته باشد و هم ملك مزروعى و هم مستغلات تجارى, ولى نظر به اينكه قبلاً فرزندان خود را استعداديابى كرده است, در يكى ذوق و سليقه تجارت ديده است و در ديگرى علاقه به كشاورزى و در سومى مستغل دارى, هنگامى كه مى خواهد ثروت خود را تقسيم كند, با در نظرگرفتن اينكه آنچه به همه فرزندان مى دهد از لحاظ ارزش مساوى با يكديگر باشد و ترجيح و امتيازى از اين جهت در كار نباشد, به هركدام از فرزندان خود همان سرمايه را مى دهد كه قبلاً آزمايش استعداديابى آن را مناسب يافته است.)2
وى در پاسخ به اين پرسش كه چرا در همه موارد ميان حقوق مردان و زنان همانندى نيست و در برخى موارد تفاوت ديده مى شود, به طور گسترده و در ضمن چند محور زير بحث را پى گرفته و در پرتو آيات قرآن بررسى كرده است:

1. جايگاه زن در آفرينش
2. تفاوت هاى طبيعى در آفرينش زن و مرد.
3. فلسفه ناهمانندى حقوق و وظايف زن و مرد.

پينوشت:

1-همان, 111.
2-همان, 112.


آمار وبلاگ
  • تعداد بازدید : 173272
  • تعداد نوشته ها : 228
  • تعداد نظرات : 15
  • X