شهيد مطهري
معرفی وبلاگ
  • شهید مطهری، مرتضی مطهری، استاد شهید مطهری، استاد مرتضی مطهری، استاد شهید مرتضی مطهری، motahari ،morteza motahari
لوگوی دوستان
    شهید مطهری
    موسسه تبیان
صفحات وبلاگ

به نظر استاد مطهرى, قرآن با تفسير آفرينش, زيربناى مقررات امور اجتماعى از قبيل مالكيّت, حكومت, حقوق خانوادگى و… را بيان داشته است.
قرآن كريم برخلاف ديگر منابعى كه امروز به عنوان كتب آسمانى معرفى شده اند, سرشت و خلقت نخستين زن را احترام آميز مى داند و سرشت زن و مرد را دوگانه ندانسته است.
قرآن با كمال صراحت در آيات متعدّدى مى فرمايد كه زنان را از جنس مردان و از سرشتى نظير سرشت مردان آفريده ايم:1
(ياايها الناسُ اتّقُوا ربّكم الّذى خلقكم من نفس واحدة وخلق منها زوجها وبثّ منهما رجالاً كثيراً ونساءً…) نساء / 1
اى مردم, از پروردگارتان پروا كنيد, آن كه شما را از يك نفس (جنس) آفريد و از آن (نَفس واحد) همسر او را و از آن دو مردان و زنان بسيار پديد آورد.
ييعنى آفرينش انسان چه مرد و چه زن از يك جنس و به يك گونه بوده است. خداوند زن (حوّا) را از همان جنس (گل) آدم آفريده است. جنس آدم و حوّا يكى است و آفرينش آن دو از خاك است. در آيات ديگر نيز به صراحت اشاره شده كه زن و مرد در آفرينش يكسانند و هيچ يك بر ديگرى امتيازى ندارند.
اين درحالى است كه تورات موجود, زن را از ماده اى حقيرتر از سرشت مرد, معرفى كرده است و معتقد است كه وجود زن, طفيلى وجود مرد است و از دنده چپ مرد آفريده شده است:
(خداوند خوابى گران بر آدم مستولى گردانيد تا جفت و يكى از دنده هايش را گرفت و گوشت جايش پر كرد. و خداوند خدا آن دنده را از آدم گرفته بود, زنى بنا كرد و وى را به نزد آدم آورد.)2
امّا در قرآن چنين امتيازى ميان زن و مرد ديده نمى شود, چنان كه در سوره زمر به آفرينش همانند و يگانه زن و مرد اشاره مى كند و تفاوتى يا امتيازى ويژه براى زن يا مرد قائل نيست:
(خلقكم من نفس واحدة ثمّ جَعَلَ منها زَوجها…) زمر / 6
شما را از يك نفس بيافريد و از آن يك نفس, همسرش را قرار داد.
در سوره اعراف نيز مى خوانيم:
(هو الّذى خلقكم من نفس واحدة وجعل منها زوجها ليسكن اليها…)
اعراف / 189
اوست كه همه شما را از يك نفس بيافريد و از آن يك نفس, همسرش را قرار داد تا به او آرامش يابد.

زن و مرد, داراى سرشتى يگانه


قرآن براى تمام انسان ها, چه زن و چه مرد, شخصيّت و فطرت مشتركى را قائل است و خميرمايه اوليّه آنها را در آفرينش يكسان مى داند.
(فأقم وجهك للذين حنيفاً فطرت الله الّتى فطر النّاس عليها…) روم / 30
به يكتاپرستى روى به دين آور. سرشتى است كه خدا همه مردم را بدان سرشت آفريده است.
در آثاراستاد مطهرى, فطرت يا سرشت (حالت خاص و نوع خاص از آفرينش) است, و به عبارت ديگر, گونه خاصى است از ساختار خلقى, سرشتى و سمت و سويى كه انسان در آغاز آفرينش خود و پيش از قرارگرفتن در شعاع تأثير عوامل تربيتى, تاريخى, اجتماعى و جغرافيايى دارد.3
در داستان پررمز و راز آفرينش آدم, زن و مرد هر دو با يك مقام در بهشت نخستين استقرار يافته و از نعمت هاى آن بهره مند بوده اند. در هبوط, توبه, مقام قرب, هم سخنى با خداوند, هم سنگرى در برابر شيطان, همگونى در خلافت الهى و… با يكديگر مشتركند. اين همسانى زن و مرد در قصّه آدم و حوّا, ديدگاه قرآن را نسبت به زن آشكار مى سازد كه در آفرينش تفاوتى ميزان زن و مرد نيست.
ولى با كمال تأسّف آنچه در ديگر كتب آسمانى به عنوان وحى آسمانى باقى مانده ـ كه از ديدگاه ما تحريف شده و خلط يافته است ـ زن را مايه گمراهى و گناه معرفى كرده است, چنان كه در تورات مى خوانيم:
(و چون زن ديد كه آن درخت براى خوراك نيكو است و به نظر خوش نما و درختى دلپذير, دانش افزا, پس از ميوه اش گرفته بخورد, و به شوهر خود نيز داد و او خورد… خداوند خدا آدم را ندا در داد و گفت كجا هستي… آيا از آن درختى كه تو را قدغن كردم كه آن را نخورى خوردى. آدم گفت اين زنى كه قرين من ساختى وى از ميوه درخت به من داد و خوردم… به آدم گفت چون كه سخن زوجه ات را شنيدى و از آن درخت خوردى كه امر فرموده گفتم از آن نخورى پس به سبب تو زمين ملعون شد.)4
استاد مطهرى در نقد اين نگرش بدبينانه و تحقيرآميز مى نويسد:
(يكى ديگر از نظريات تحقيرآميزى كه در گذشته وجود داشته است و در ادبيات جهان آثار نامطلوبى بجا گذاشته است اين است كه زن عنصر گناه است, از وجود زن شرّ و وسوسه برمى خيزد, زن شيطان كوچك است, مى گويند در هر گناه و جنايتى كه مردان مرتكب شده اند زنى درآن دخالت داشته است, مى گويند مرد در ذات خود از گناه مبرّا است و اين زن است كه مرد را به گناه مى كشاند, مى گويند شيطان مستقيماً در وجود مرد راه نمى يابد و فقط از طريق زن است كه مردان را مى فريبد, شيطان, زن را وسوسه مى كند و زن, مرد را….)5
قرآن داستان آدم و حوّا را در موارد گوناگون بيان كرده, امّا هرگز سخن از شيطان بودن زن يا وسيله گناه بودن او به ميان نياورده است, بلكه معتقد است هريك از مرد و زن اگر گناهى مرتكب شوند, خود مسوٌول كردار خودشان شناخته شده اند.
(قرآن آنجا كه پاى وسوسه شيطانى را به ميان مى كشد, ضميرها را به شكل (تثنيه) مى آورد, مى گويد: (فوسوس لهما الشيطان), شيطان آن دو را وسوسه كرد. (فدلاّهما بغُرور), شيطان آن دو را به فريب راهنمايى كرد, (وقاسمهما انّى لكما من الناصحين), يعنى شيطان در برابر هر دو سوگند ياد كرد كه جز خيرآنها را نمى خواهد.)6
چنان كه ملاحظه مى شود, قرآن زن را از باورهاى رايج و بدبينانه آن زمان تبرئه كرد و او را از اينكه عنصر گناه و عامل انحراف مرد يا دست نشانده شيطان باشد مبرّا دانست.

دست يابى زن به كمالات معنوى, همانند مرد


ييكى ديگر از نظريات تحقيرآميز نسبت به زن در فرهنگ جاهلى و اديان تحريف شده, آن بود كه زن از جهت توانايى هاى معنوى و روحانى ضعيف است و نمى تواند به مراتب عالى معنوى راه يابد و به مقام قرب الهى برسد! امّا در ديدگاه قرآن كريم تفاوتى ميان زن و مرد در امكان پيمودن راه هاى قرب الهى و كسب مقامات عاليه اخروى نيست, و در اين ميان جنسيت دخالت ندارد. چه زن و چه مرد, هريك كه خردمندانه و در فرصت حيات دنيايى به شايستگى عمل كند, در آخرت نيز پاداش هاى بزرگ و مقامات عالى را به دست مى آورد. استاد شهيد در اين باره مى نويسد:
(قرآن در آيات فراوانى تصريح كرده است كه پاداش اخروى و قرب الهى به جنسيّت مربوط نيست, به ايمان و عمل مربوط است, خواه از طرف زن باشد و يا از طرف مرد. قرآن در كنار هر مرد بزرگ و قدّيسى از يك زن بزرگ و قدّيسه ياد مى كند, و از همسران آدم و ابراهيم و از مادران موسى و عيسى در نهايت تجليل. اگر همسران نوح و لوط را به عنوان زنانى ناشايست براى شوهران شان ذكر مى كند, از زن فرعون نيز به عنوان زن بزرگى كه گرفتار مرد پليدى بوده است غفلت نكرده است, گويى قرآن خواسته است درداستان ها توازن را حفظ كند و قهرمانان داستان ها را منحصر به مردان ننمايد.)7
در تاريخ قرآن و داستان هايى كه آيات الهى بيان مى دارند, مادر حضرت موسى و نيز مادر حضرت عيسى به مقامى مى رسند كه بدانها وحى مى شود و ملائكه با آنها سخن مى گويند. حضرت مريم به جايى مى رسد كه از غيب, مواهب الهى به او روزى مى رسد و بر خانِ معنويت و كمالات الهى مى نشيند.

زن و مرد, تكميل كننده يكديگر


از جمله ديدگاه هاى منفى كه در جوامع بشرى نسبت به زن مطرح بوده, اين است كه اساساً آفرينش زن طفيل وجود مرد است, زن آفريده شده است تا نيازهاى مرد را برآورده سازد و به همين نسبت ارزش گذارى و منزلت اجتماعى زن در مقايسه مرد, فرعى و حاشيه اى به حساب مى آيد!
امّا قرآن, هيچ يك از زن و مرد را فرع وجود ديگرى ندانسته است, بلكه هردو را در عرض هم و تكميل كننده يكديگر به شمار آورده است.
(هرگز نمى گويد زن براى مرد آفريده شده است, اسلام مى گويد هريك از زن و مرد براى يكديگر آفريده شده اند.)8
(… هنّ لباس لكم وأنتم لباس لهنّ…) بقره / 187
زنان زينت و پوشش مردان, و مردان نيز زينت و پوشش زنان هستند.
ييعنى زن و مرد يكديگر را از انحراف ها نگاه مى دارند, نارسايى هاى يكديگر را مى پوشانند و وسيله آسايش يكديگرند. از اين رو هريك زينت ديگرى به شمار مى آيد. اين تعبير آيه نهايت ارتباط معنوى زن و مرد و نزديكى و مساوات آنها را روشن مى سازد. همـان تعبير كه درباره مردان آمده درباره زنان نيز بدون كم و كاست آمده است.

وجود زن, مايه آرامش مرد


از ديگر ديدگاه هاى منفى نسبت به زن اين است كه وجود زن را شرّى ناگزير دانسته اند, درحالى كه قرآن وجود زن را مايه آرامش مرد معرفى كرده است:
(ومن آياته أن خلق لكم من أنفسكم ازواجاً لتسكنوا اليها) روم / 21
از آيات و نشانه هاى خداوند اين است كه همسرانى از جنس خود شما آفريد, تا در كنار آنها آرامش يابيد.
اين آيه جزء مجموعه آياتى است كه از آفرينش و نشانه هاى الهى سخن گفته و آيات توحيدى را ارائه مى دهند. در اين آيه زن را سبب آرامش معرفى مى كند و از پيوند ميان همسران (زن و مرد) كه جاذبه, كشش قلبى و روحانى سرمايه آن است سخن مى گويد و وجود زن به عنوان همسر و آرامش بخش و به عنوان موهبت بزرگ الهى مطرح مى شود.
برخى از پيروان اديان, تمايل جنسى را ذاتاً پليد و آميزش جنسى را موجب تباهى و سقوط دانسته اند و چه بسا علّت گسترش اعتقاد به پليدى ازدواج و آميزش جنسى درميان مسيحيان, برداشت برخى از دانشمندان مسيحيت از تجرّد حضرت مسيح(ع) بوده است. روحانيان و قدّيسان مسيحى شرط رسيدن به كمالات روحانى را آلوده نشدن به زن در تمام مدّت عمر مى دانسته اند. پاپ از ميان مجرّدهاى گريزان از زن برگزيده مى شده است و كليسا ازدواج را براى ساير مردها, از سر ضرورت و براى توليد و ادامه نسل اجازه داده, ولى پليدى ذاتى آن را باور داشته اند. غير از مسيحيان, اقوام ديگر نيز عقايد بدبينانه اى درباره زن و تمايل به او داشته اند.
استاد مطهرى در پرتو آيات قرآن و معارف دينى تصويرى زيبا و مطابق با آفرينش از پيوند زناشويى و ديدگاه دين در اين باره ارائه داده است:
(در اسلام كوچك ترين اشاره اى به پليدى علاقه جنسى و آثار ناشى از آن نشده است. اسلام مساعى خود را براى تنظيم اين علاقه به كار برده است…
از نظر اسلام, علاقه جنسى نه تنها با معنويّت و روحانيّت منافات ندارد, بلكه جزء خوى و خلق انبياء است. در حديثى مى خوانيم: (من اخلاق الانبياء حبّ النساء.)9
در اسلام برخلاف اين باورهاى منفى نسبت به زن, رهبانيّت, گوشه گيرى و انزوا رد شده است, و از مسلمانى كه نسبت به زن, بى علاقه, متنفر و گريزان باشد به شدّت انتقاد شده است, چنان كه به نقل شهيد مطهرى در تاريخ اسلام مى خوانيم:
(يكى از اصحاب رسول اكرم به نام عثمان بن مظعون كار عبادت را به جايى رسانيد كه همه روزها روزه مى گرفت, و همه شب تا صبح به نماز مى پرداخت, همسر وى جريان را به اطلاع رسول اكرم رسانيد, رسول اكرم درحالى كه آثار خشم از چهره اش هويدا بود از جا حركت كرد و پيش عثمان بن مظعون رفت, و به او فرمود: اى عثمان, بدان كه خدا مرا براى رهبانيّت نفرستاده است; من شخصاً نماز مى خوانم و روزه مى گيرم و با همسر خود نيز آميزش مى كنم. هركس مى خواهد از دين من پيروى كند بايد سنّت مرا بپذيرد, ازدواج و آميزش زن و مرد با يكديگر جزء سنّت هاى من است.) 10

پينوشت:

1. همان, 115.
2. تورات, سفر پيدايش, باب 2, آيه 22 و 23 و نيز باب 19 آيه 19.
3. برگرفته از بحث هاى استاد شهيد در كتاب آشنايى با قرآن, 35/1 و فطرت, 19.
4. تورات, سفر پيدايش, باب 3.
5. مطهرى, مرتضى, نظام حقوق زن در اسلام, 116.
6. همان.
7. همان, 117.
8. همان, 119.
9. حرّ عاملى, وسائل الشيعه, 3/3; مطهرى, مرتضى, اخلاق جنسى در اسلام و جهان غرب, 14 - 15.
10. همان, 16.



آمار وبلاگ
  • تعداد بازدید : 177012
  • تعداد نوشته ها : 228
  • تعداد نظرات : 15
  • X