شهيد مطهري معرفی وبلاگ
لوگوی دوستان صفحات وبلاگ كشفياتي كه در زمينه مسائل رواني صورت ميگيرد كمتر مورد توجه عامه مردم ميتواند قرار بگيرد، ولي از نظر مردم دانشمند و آگاه اهميت مطلب محفوظ است. هر چند كم و بيش در حكمتهايي كه از گذشتگان به يادگار مانده و بالأخص در آثار اسلامي، نشانههاي زيادي از توجه به اين حقيقت ديده ميشود و عملاً بسياري از معلمان و مربيان اخلاق از آن استفاده ميكردهاند، اما به طور مسلم اثبات علمي اين حقيقت و كشف قوانين مربوط به آن از موفقيتهاي علمي قرن اخير است.
متأسفانه پيچيدگي و چند جانبه بودن مسائل رواني از يك طرف و ارتباط موضوع و تمايلات بشر كه خواه ناخواه در كور كردن بصيرت تأثير دارد از طرف ديگر نگذاشت آن استفادهاي كه بايد بشود صورت گيرد، بلكه خود اين اصل بهانه و وسيلهاي شد در جهت مخالفت. يعني براي اينكه موجبات سركوب شدن غرايز و پيدايش آثار خطرناك رواني و اجتماعي ناشي از آن خصوصاً در زمينه امور جنسي بيشتر فراهم گردد؛ بر عقدهها و تيرگيهاي رواني افزود گردد؛ و آمار بيماريهاي رواني، جنونها، خودكشيها، جنايتها، اضطرابها، يأسها، كينهها به صورت وحشتناكي بالا رود؛ چرا؟ براي اينكه سركوب نكردن غرايز به معني آزاد گذاشتن ميلها و آزاد گذاشتن ميلها به معني رفع تمام قيود و حدود و مقررات تفسير شد. پس از آنكه قرنها عليه شهوتپرستي به عنوان امري منافي اخلاق و علت برهم زدن آرامش روحي و مخل نظم اجتماعي و به عنوان نوعي انحراف و بيماري توصيه و تبليغ شده بود، يكباره ورق برگشت و صفحه عوض شد؛ جلوگيري از شهوات و پايبند بودن به عفت و تقوا و تحمل قيود و حدود اخلاقي و اجتماعي، عامل برهم زدن آرامش روحي و مخل نظم اجتماعي و از همه بالاتر امري ضد اخلاق و تهذيب نفس معرفي شد. فرياد&zwnj نظرات: (0) نظر استاد مرتضي مطهري در كتاب انسان كامل به نقد و بررسي مكتب اگزيستانسياليسم در زمينه آزادي انسان پرداختهاند كه در اينجا به مختصري از آن اشاره ميشود.
اين مكتب معيار كمال انساني و در واقع جوهر انسان و ارزش ارزشهاي انسان را آزادي ميداند و معتقد است كه انسان تنها موجودي است كه در اين عالم، آزاد آفريده شده است؛ يعني محكوم هيچ جبر و ضرورت و تحميلي نيست. و به تعبير قدما انسان در عالم خلقت يك موجود مختار است نه يك موجود مجبور، و به تعبير بعضيها غير انسان هر چه هست مجبور است؛ يعني تحت تأثير جبري يك سلسله علل و معلولات است، ولي انسان مجبور نيست و او را هيچگونه جبر علي و معلولي اداره نميكند.21
اينجا آزادي به معني آزادي فلسفي را مطرح ميكند: انسان، آزاد و مختار آفريده شده است و حتي انسان سرشت خود را بايد به خود بدهد. بعد ميگويد: هر چيزي كه بر ضد آزادي و منافي با آن باشد، انسان را از انسانيت خارج و او را بيگانه از انسانيت ميكند.22
نقش اعتقاد به خدا در سلب آزادي از ديدگاه اين مكتب
اين مكتب ميگويد انسان بايد «آزاد مطلق» باشد. به همين دليل گروهي از اگزيستانسياليستها معتقدند كه اعتقاد به خدا از دو نظر با اين مكتب سازگار نيست؛ اول اينكه اعتقاد به خدا مستلزم اعتقاد به قضا و قدر است و اعتقاد به قضا و قدر، هم مستلزم اعتقاد به جبر و هم مستلزم اعتقاد به طبيعت ثابت بشري است. چون اگر خدايي وجود داشته باشد بشر بايد در علم آن خدا يك طبيعت معين داشته باشد و «لامتعين» نخواهد بود. پس قضا و قدر و در نتيجه جبر بر انسان (حاكم ميشود) و ديگر اختيار و آزادي ندارد. پس ما چون آزادي را قبول كردهايم، خدا را قبول نميكنيم. ثانياً قطع نظر از اينكه اعتقاد به خدا با اعتقاد به آزادي (به عقيده اينها) م نظرات: (0) نظر براي تعريف و توضيح آزادي سياسي در انديشه شهيد مطهري بهتر آن است كه ساز و كارهاي آزادي سياسي را از ديدگاه ايشان مورد بررسي قرار دهيم تا مطلب روشنتر بيان شود.
آزادي در انتخاب و رأي:
تا آنجا كه از آثار استاد مطهري ميتوان برداشت كرد ايشان قائل به حق تعيين سرنوشت براي انسان است. يك انسان مسلمان در تشكيل و برپايي حكومت اسلامي و انتخاب حاكمان نقش عمدهاي دارد، حتي با فرض پذيرش نقش مقبوليت بخشي مردم و نه مشروعيت بخشي آنان. از سوي ديگر، پس از تشكيل حكومت اسلامي در انتخاب كارگزاران نظام نيز آزادند.
آزادي در اظهار نظر، انتقاد و نظارت
در انديشههاي اسلامي دين و آزادي نه تنها رو در روي هم نيستند بلكه بايد دين را آزادانه پذيرفت و اساساً دين اجباربردار نيست و دين اجباري هيچ ارزشي ندارد و اسلامش نيز پذيرفته نيست. به باور مطهري:
«از نظر اسلام، مفاهيم ديني هميشه مساوي با آزادي بوده است، درست برعكس آنچه در غرب جريان داشته است... كه مفاهيم ديني مساوي با اختناق اجتماعي بوده است.»19
مطهري نه تنها به آزادي بيان معتقد است، بلكه آن را يگانه راه نجات اسلام در طول تاريخ و نظام جمهوري اسلامي در آينده ذكر ميكند. بيان انديشههاي مختلف، معناي نفاق و دورويي حاكم بر جامعه را از بين برده و باعث شفافيت هر چه بيشتر انديشهها ميگردد. بدين صورت است كه آزادي بيان باعث قوت و رونق علم و حكمت در سطح جامعه ميگردد و فضاي نفاق، دورويي و چاپلوسي از جامعه رخت برميبندد.
آزادي احزاب و گروههاي سياسي:
مطهري در مباحث خود درباره احزاب و تشكلهاي سياسي، بيشتر به بيان مرز آزادي آنها در حكومت اسلامي پرداخته است. اما ديدگاه كلي وي در اينباره مبتني بر آزادي احزاب است، منتها احزابي كه بدون توطئه و فريبكاري به فعاليت اشتغال دانست نظرات: (0) نظر در نگاه مطهري آزادي اجتماعي مقدس است، همچنانكه دنياي امروز آن را مقدس ميشمارد اما آنچه بيش از آزادي اجتماعي ارزش دارد آزادي معنوي است. مطهري در اينباره معتقد است كه «پيغمبران آمدهاند تا علاوه بر آزادي اجتماعي به بشر آزادي معنوي بدهند و آزادي معنوي است كه بيشتر از هر چيز ديگر ارزش دارد. تنها آزادي اجتماعي مقدس نيست، بلكه آزادي معنوي هم مقدس است و آزادي اجتماعي بدون آزادي معنوي ميسر و عملي نيست و اين است درد امروز جامعه بشري كه بشر امروز ميخواهد آزادي اجتماعي را تأمين كند ولي به دنبال آزادي معنوي نميرود يعني نميتواند قدرتش را حفظ كند چون آزادي معنوي را جز از طريق نبوت، انبياء دين، ايمان و كتابهاي آسماني نميتوان تأمين كرد. ممكن است انساني باشد كه همانطور كه از نظر اجتماعي آزادمرد است، زير بار ذلت نميرود، زير بار بردگي نميرود و آزادي خود را حفظ كرده باشد يعني وجدان و عقل خودش را آزاد نگه داشته باشد. اين آزادي همان است كه در زبان دين «تزكيه نفس» و «تقوا» گفته ميشود.»16
مطهري مهمترين مسأله و مشكل عصر حاضر را نداشتن آزادي معنوي ذكر ميكند و معتقد است جامعهاي كه به آزادي معنوي نرسيده به آزادي اجتماعي هم نخواهد رسيد:
«بزرگترين خسران عصر ما اين است كه همهاش ميگويند آزادي، اما جز از آزادي اجتماعي سخن نميگويند. از آزادي معنوي ديگر حرفي نميزنند و به همين دليل به آزادي اجتماعي هم نميرسند.»17
آزادي معنوي مقدمهاي بر آزادي اجتماعي
مطهري آزادي معنوي را مقدمهاي براي رسيدن به آزادي اجتماعي ميداند. به باور وي براي رسيدن به آزادي واقعي اجتماعي، انسانها بايد نخست از درون خود آزاد گردند و بنده و برده نظرات: (0) نظر در انديشه آيتالله مطهري، آزادي بزرگترين و عاليترين ارزشهاي انساني و مافوق ارزشهاي مادي است. انسانهايي كه بويي از انسانيت بردهاند حاضرند با شكم گرسنه و تن برهنه در سختترين شرايط زندگي كنند ولي در اسارت ديگران و محكوم يكديگر نباشند.2
از آنجا كه گوهر انسان، آزادي است و طبيعتي مختار و آزادانه دارد ميتواند سمت و سوي حركت خود را انتخاب كند. مطهري انسان را فرزند رشيد و بالغ طبيعت ميداند كه نيازي به قيموميت ندارد. «آنچه ساير جانداران با نيروي غيرقابل سرپيچي غريزه انجام ميدهند او در محيط آزاد عقل و قوانين قراردادي انجام ميدهد.»3
مطهري ميان عقلگرايي و آزادي رابطه برقرار ميكند و بر اين باور است كه يكي از مسائلي كه باعث شده نبوت خاتمه يابد، روند تكامل عقل آدمي است كه بشر را قادر ساخته با عقل خويش سره را از ناسره تشخيص دهد و راه خود را آزادانه انتخاب كند.
به باور مطهري انسان موجودي مركب از عقل و نفس يا جان و تن است: محال است كه [انسان] بتواند در هر دو قسمت وجودي خود از بينهايت درجه آزادي برخوردار باشد. رهايي هر يك از دو قسمت عالي و سافل وجود انسان، مساوي است با محدود شدن قسمت ديگر.4
«از ديدگاه اسلام آزادي و دموكراسي بر اساس آن چيزي است كه تكامل انسان ايجاب ميكند. يعني آزادي، حق ناشي از ميل افراد و تمايلات آنها و دموكراسي در اسلام يعني انسانيت رها شده، حال آنكه اين واژه در قاموس غرب (به) معناي حيوانات رها شده است».5
ديدگاه مطهري در مورد انسان، ديدگاه انديشوري است كه قائل به آزادي تمام و كمال آدمي است تا بتواند استعدادهايش را به فعاليت درآورد و ابتدا از آن در جهت كمال و پيشرفت استفاده كند. در انديشه او آدمي داراي خصلته نظرات: (0) نظر موضوعات
X |