شهيد مطهري
معرفی وبلاگ
  • شهید مطهری، مرتضی مطهری، استاد شهید مطهری، استاد مرتضی مطهری، استاد شهید مرتضی مطهری، motahari ،morteza motahari
لوگوی دوستان
    شهید مطهری
    موسسه تبیان
صفحات وبلاگ
استاد شهيد در اين باره مي نويسد: «يكي از مسايل مهم در باب رهبري و امامت مخصوصاً به مفهوم اسلامي امامت اين است كه وظيفه ي به اصطلاح روشنفكر چيست؟ آيا وظيفه ي روشن فكر و مسئوليت روشن فكر فقط منعكس كردن ناهمواري ها و ناهنجاري ها و بيدار كردن شعور طبقات محروم و توده است و ديگر جامعه خود به خود و ديالكتيكي وار حركت مي كند؟ يا نه ... در صفحات آخر جزوه ي «از كجا آغاز كنيم؟» بحث مفصلي تحت عنوان مسؤوليت و رسالت روشنفكر را طرح كرده و در صفحه 39 مي گويد: «مسؤوليت روشنفكر به طور خلاصه انتقال ناهنجاري هاي درون جامعه به احساس و خودآگاهي مردم آن جامعه است، ديگر جامعه خود حركتش را انجام خواهد داد» ... چنين فرض شده است كه روشنفكر مسؤوليتي از نظر رهبري جامعه ندارد، تضاد و ديالكتيك خود راه خود را انتخاب مي كند. وظيفه ي روشنفكر منعكس كردن تضادهاست و به عبارت ديگر برانگيختن طبقات محروم است عليه طبقات حاكم و آن چه در چند سطر بعد مي گويد: «تعيين راه حل و ايده آل هاي مشترك براي جامعه و بخشيدن يك عشق و ايمان مشترك ... بر ضد اين مطلب است كه جامعه خود حركتش را انجام مي دهد.» (امامت و رهبري – انتشارات صدرا – ص 23-24)در كتاب «شهيد مطهري افشاگر توطئه ...» به نقل از استاد مطهري عباراتي تحت عنوان «اساسي ترين تفاوت ميان پيامبران و روشنفكران» آمده است كه ما ماخذ آن را نيافتيم و از همان جا نقل مي كنيم: «اساسي ترين تفاوت (ميان پيامبر و روشنفكر) در اين است كه پيامبر مي كاود و نيروهاي فطري بشر را بيدار مي كند و شعور مرموز و عشق پنهان وجود انسان ها را مشتعل مي نمايد. پيامبر، خود را مذكر (يادآور = بيدار كننده) مي خواند، حساسيتي در برابر كل هستي در انسان مي آفريند، خودآگاهي خود را نسبت به كل هستي به مردم خود منتقل مي سازد اما روشنف

استاد مطهري در يكي ديگر از آثار خود در فصلي با عنوان «بحران هاي معنوي و اخلاقي در عصر حاضر» برخي از بحران ها هم چون افزايش خودكشي ها، ازدياد بيماري هاي عصبي، عصيان جوانان و هيپي گري، گرسنگي، آلودگي محيط زيست و غيره را برشمرده و سپس درباره ي يكي از آن بحران هاي معنوي تحت عنوان «روشنفكري» مي نويسد: «عده اي ديگر آمدند فرضيه ي ديگري تراشيدند و گفتند: قبول است كه از علم و دانش به تنهايي كاري ساخته نيست ولي از صرف فلسفه ي اجتماعي هم كاري ساخته نيست. يك نوع خودآگاهي خاص روشنفكرانه {و به عبارت ديگر} مساله ي روشنفكري را مطرح كردند. آمدند ميان عالم و روشنفكر فرق قايل شدند. «سارتر» و ديگران آمدند مساله ي روشنفكر را طرح كردند، گفتند كه علم و عالم، از فرهنگ به تنهايي كاري ساخته نيست؛ روشنفكر به وجود بياوريد. روشن فكر كيست؟ «روشنفكر كسي است كه يك نوع آگاهي خاص دارد كه آن آگاهي خاص، او را به سوي هدف هاي انساني مي كشاند». آگاهي جز اطلاع چيز ديگري نيست. آگاهي يعني آگاهي. آيا آگاهي و اطلاع مي تواند انسانر ا بسازد؟ سنايي ما بهترين حرف ها را زده است كه: «چون دزدي با چراغ آيد گزيده تر برد كالا». آگاهي جز اين كه فضا را براي انسان روشن مي كند كار ديگري نمي كند. آگاهي به انسان هدف نمي دهد، همان طور كه علم براي انسان هدف خلق نمي كند ... بشر امروز علم را دارد، دواي درد او ايمان است. از آگاهي روشنفكرانه و غير روشنفكرانه كاري ساخته نيست. آگاهي آخرش آگاهي است. و تمام اين ها را براي فرار از ايمان گفته اند. مي خواستند پاي ايمان در ميان نيايد بلكه بتوانند با آگاهي و علم مشكل را حل كنند، نشد؛ آگاهي فلسفي هم جايي نرسيد، آگاهي روشنفكري هم به جايي نرسيد.» (فلسفه ي اخلاق – انتشارات صدرا – ص 244-246)

درباره ي نقش رهبري روحانيت در انقلاب و جامعه ي اسلامي ايران، استاد در جاي ديگري نيز با صراحت اظهار نظر كرده و طي آن رهبري روشنفكران را نفي نموده و در مقابل بر ضرورت اصلاح روحانيت تاكيد كرده است. ايشان در سخنراني اي تحت عنوان «روحانيت و انقلاب اسلامي» كه در كتاب «پيرامون انقلاب اسلامي» آمده است چنين مي گويد: «انقلاب ايران اگر در آينده بخواهد به نتيجه برسد و هم چنان پيروزمندانه به پيش برود، مي بايد باز هم روي دوش روحانيون و روحانيت قرار داشته باشد. اگر اين پرچم داري از دست روحانيت گرفته شود و به دست به اصطلاح روشنفكر بيفتد، يك قرن كه هيچ، يك نسل كه بگذرد، اسلام به كلي مسخ مي شود. زيرا حامل فرهنگ اصيل اسلامي، در نهايت باز هم همين گروه روحانيون متعهد هستند. به اين دليل لازم است روحانيت را اصلاح كرد، نه اين كه آن را از بين برد. ثابت نگاه داشتن سازمان روحانيت در وضع فعلي نيز به انقراض آن منتهي خواهد شد. اين مطلب را حدود ده سال است كه بارها و بارها تكرار كرده ام و گفته ام كه روحانيت يك درخت آفت زده است و بايد با آفت هايش مبارزه كرد. اما كسي كه مي گويد دست به تركيب اين درخت نزنيد، معناي سخنش اين است كه با آفت هاي آن هم مبارزه نكنيد و اين باعث مي شود كه آفت ها، درخت را از بين ببرند. آن كسي كه مي گويد اصلا اين درخت را بايد از ريشه كند، اشتباه بزرگي مرتكب مي شود زيرا اگر اين درخت كنده شود، ديگر هيچ كس قادر نخواهد بود تا نهال جديدي به جاي آن بكارد.» (پيرامون انقلاب اسلامي – دفتر انتشارات اسلامي – ص 146-147)در اين جا سؤالي پيش مي آيد كه قبل از ادامه ي بحث شايسته است به آن اشاره شود و آن، اين كه آيا يك نهاد و يك سازمان اجتماعي، به ويژه اگر به يك درخت آفت زده تشبيه شود، خود به تنهايي تا چه اندازه مي تواند با آفات خود مبارزه كند؟ يا نياز
اين كتاب شامل هفت بخش مي باشد. بخش اول را انتقاد استاد از برداشت غلط برخي روشن فكران مسلمان از معجزه ي ختميه تشكيل مي دهد ... «نقدهايي از استاد شهيد بر آثار دكتر شريعتي» بخش دوم اين كتاب مي باشد ... در بخش سوم، تاثيرپذيري برخي روشن فكران مسلمان از فلسفه ي حسي و مخالفت آنها با تفكر و تعمق در مسايل ماوراءالطبيعي گوشزد شده و نظرات نويسنده كتاب «راه طي شده» (مهندس بازرگاني) در اثبات توحيد، نقد و بررسي شده است.بخش چهارم، نقد استاد شهيد از تفكرات غلط برخي روشن فكران مانند بني صدر از رهبري نهضت اسلامي است و طي آن تنها گروه صلاحيت دار براي رهبري جامعه ي اسلامي، روحانيت دانسته شده است.در بخش پنجم نظرات استاد درباره ي اقبال لاهوري را مي خوانيد. بخش ششم بيانگر مبارزه استاد شهيد با تفسير مادي قرآن توسط برخي روشن فكران و گروه هاي روشن فكري مي باشد و بخش پاياني كتاب نيز اختصاص به انتقاد استاد از نظريه ي برخي روشن فكران مسلمان مبني بر «ماديت تاريخ از نظر قرآن» دارد.آن چه از اين كتاب برمي آيد آن است كه برخورد استاد مطهري با روشن فكران مسلمان به نحو حذفي و خصمانه نبوده است بلكه استاد شهيد نقاط قوت و جنبه هاي مثبت آن ها را نيز مدنظر قرار داده، درباره ي آنان منصفانه قضاوت مي كردند.با توجه به اين فهرست اجمالي مي بينيم كه كتاب، بيش تر حاوي پاسخ هاي استاد به برخي از پرسش هايي است كه روشن فكران مسلمان مطرح كرده و يا در صدد پاسخگويي به آنان بوده اند. با اين همه، نكاتي نيز در لابه لاي مطالب آورده شده كه مي تواند به طور مستقيم تري پاسخگوي پرسش هاي ما درباره ي روشن فكري از ديدگاه استاد باشد. از جمله آن جا كه در حاشيه ي كتاب «از كجا آغاز كنيم؟» دكتر علي شريعتي مي نويسد: «ما در مقاله ي «رهبري نسل جوان» {در كتاب بيست گفتار} گفته ايم رهبر
استاد شهيد مرتضي مطهري يكي از متفكران و اصلاحگران اسلامي معاصر است كه آراء و انديشه هاي او تاثيرات عميق و گسترده اي در ايران و خارج از ايران برجا نهاده است. ايشان طي بيش از سه دهه با استفاده از قلم، خطابه و بيان و تدريس به نشر انديشه هاي خويش پرداخت و پس از شهادت نيز آثار وي به نحو بي سابقه و روزافزوني مورد نشر و ترجمه به زبان هاي گوناگون قرار گرفت و در دانشگاه ها و دبيرستان ها و مجامع فرهنگي و حوزه هاي علميه بازتاب وسيعي يافت. در سال هاي پس از انقلاب، تريبون هاي بي شمار و گوناگون فرهنگي به ويژه صدا و سيما و بسياري از مطبوعات نيز ناشر افكار وي بوده و يا عميقاً متاثر از ايشان بوده اند، به گونه اي كه مي توان يكي از بانيان فكري نهضت و نظام اسلامي ايران و يكي از سلسله جنبانان حركت هاي اسلامي اخير در جهان دانست. البته تاييد كامل و مكرر رهبر و بنيان گذار فقيد جمهوري اسلامي، امام خميني (ره) از استاد مطهري در اقبال روزافزون نسبت به آثار ايشان – كه همچنان ادامه دارد – بسيار مؤثر و كارساز بود. (در قسمتي از پيام امام (ره) در نخستين سالگرد شهادت استاد آمده است: «من به دانشجويان و طبقه ي روشن فكر متعهد توصيه مي كنم كه كتاب هاي اين استاد عزيز را نگذارند با دسيسه هاي غيراسلامي فراموش شود ...» صحيفه ي نور – ج 12 – ص 51)بخش اعظم آثار استاد مطهري در قلمرو نقد و بررسي انديشه ها و پاسخ گويي به پرسش ها و ابهامات فكري و آفت زدايي فرهنگي بوده است. بنابراين خواه ناخواه و به طور طبيعي مي توان بخش هايي از سخنان ايشان را درباره ي جريانات فكري و فرهنگ موجود در جامعه و از جمله روشن فكران دانست، اگر چه ايشان به صراحت و مستقيماً سخنان چنداني درباره ي قشر روشن فكر و اوصاف و ويژگي هاي آنان نگفته باشد. در آثار مطهري سخنان بسياري در پاسخ به نحوه ي تلقي و برداشت روشن فكران

آمار وبلاگ
  • تعداد بازدید : 172467
  • تعداد نوشته ها : 228
  • تعداد نظرات : 15
  • X