يكى از پرسش ها يا اشكال هايى كه بر نگرش حقوقى قرآن نسبت به زن شده اين است كه:
(اگر اسلام زن را انسان تمام عيار مى دانست حقوق مشابه و مساوى با مرد براى او وضع مى كرد, لكن حقوق مشابه و مساوى براى او قائل نيست. پس زن را يك انسان واقعى نمى شمارد.)1
براى پاسخ دادن به اين اشكال, نخست بايد ديد كه آيا همسانى زن و مرد در حيثيّت انسانى و برابرى آنها از جهت انسانيّت و حقوق, به معناى تشابه و يك نواختى آنها در حقوق است, يا تساوى امرى غير از تشابه است.
استاد مطهرى در اين باره مى نويسد:
(تساوى غير از تشابه است, تساوى برابرى است و تشابه, يك نواختى; ممكن است پدرى ثروت خود را به طور مساوى (از جهت ارزشى) ميان فرزندان خود تقسيم كند, امّا به طور متشابه تقسيم نكند. مثلاً ممكن است اين پدر چند قلم ثروت داشته باشد, هم تجارت خانه داشته باشد و هم ملك مزروعى و هم مستغلات تجارى, ولى نظر به اينكه قبلاً فرزندان خود را استعداديابى كرده است, در يكى ذوق و سليقه تجارت ديده است و در ديگرى علاقه به كشاورزى و در سومى مستغل دارى, هنگامى كه مى خواهد ثروت خود را تقسيم كند, با در نظرگرفتن اينكه آنچه به همه فرزندان مى دهد از لحاظ ارزش مساوى با يكديگر باشد و ترجيح و امتيازى از اين جهت در كار نباشد, به هركدام از فرزندان خود همان سرمايه را مى دهد كه قبلاً آزمايش استعداديابى آن را مناسب يافته است.)2
وى در پاسخ به اين پرسش كه چرا در همه موارد ميان حقوق مردان و زنان همانندى نيست و در برخى موارد تفاوت ديده مى شود, به طور گسترده و در ضمن چند محور زير بحث را پى گرفته و در پرتو آيات قرآن بررسى كرده است:
1. جايگاه زن در آفرينش
2. تفاوت هاى طبيعى در آفرينش زن و مرد.
3. فلسفه ناهمانندى حقوق و وظايف زن و مرد.
پينوشت:
1-همان, 111.
2-همان, 112.