شهيد مطهري معرفی وبلاگ
لوگوی دوستان صفحات وبلاگ گاهي گذرا به آثار و گفته هاي مرحوم مطهري رحمه الله، غيرت ديني و حساسيت او را در مسائل اسلامي بر ما روشن ميكند. او در تمام لحظات زندگياش خود را موظف ميدانست كه از كيان اسلام دفاع نمايد.
در اينجا به نمونه هايي از حساسيت ديني و احساس مسؤوليت در قبال هجوم به ارزشهاي اسلامي را در زندگي آن عالم مجاهد ميخوانيم:
الف) در عرصه هاي فرهنگي
آيت ا... خزعلي ميفرمايد: «ايشان از نوشته هاي منحرفانهاي كه به نام اسلام نشر مييافت، رنج ميبردند. در ايامي كه حكم تبعيد مرا صادر كرده بودند و من در گوشهاي از كوي كن مخفي شده بودم، ايشان مرا پيدا كردند و به آن جا آمدند و با بزرگواري در آن ايام سخت اظهار محبت كردند. به ايشان گفتم: چه مينويسيد؟ گفتند: درباره بعضي از مطالب غربزدهها كه به نام اسلام نشر ميدهند. گفتم: من در اين باره چيزي يافتهام. با عطش عجيبي سراغ آن را گرفتند. كتاب را به ايشان دادم و با اشتياق آن را گرفتند. بعد گفتم: استاد! اگر عيبهايي دارند كه مينويسيد هنري را هم كه دارند بنويسيد تا بدانند منصفيد و خيال نكنند كه مهاجمايد.
گفتند: بناي من است كه اگر هنري هم دارند بنويسم ولي، به اسلام دارد حمله ميشود، به اسلام دارند ضربه ميزنند، به نام اسلام دارد مطالبي گفته ميشود كه بر خلاف اسلام است.»
ب) حمايت از فدائيان اسلام
حمايت استاد مطهري از فدائيان اسلام يكي ديگر از نمونه هاي غيرت ديني اوست. چرا كه فدائيان اسلام تبلور غيرت ديني در عصر رواج فحشا و بيبند و باري در رژيم پهلوي بودند.
نويسنده محقق آقاي دواني كه از نزديك با روحيات استاد مطهري رحمه الله آشنا بوده است، ميگويد: «شهيد مطهري رحمه الله با فدائيان اسلام و افكارشان هماهنگ بود، بارها ا نظرات: (0) نظر استاد مطهري رحمه الله علاوه بر اينكه شديدا از گناه و كارهاي حرام و حتي مكروهات پرهيز مينمود، در مواردي كه احساس ميكرد كارش مورد رضايت الهي نباشد، آن را ترك ميكرد. داستان زير نشانگر اين روحيه استاد شهيد ميباشد.
او در خاطرات خود ميگويد: «در ايام طلبگي - البته كمتر از جاهاي ديگر ولي خوب - اتفاق ميافتد كه انسان مينشيند در يك مجلس، عدهاي از اين آقا و آن آقا غيبت ميكنند. يك وقت هم ميبيني خود انسان گرفتار ميشود.
خدا رحمت كند مرحوم آيت الله العظمي آقاي حجت رضوان الله عليه را، من يك دفعه در شرايطي قرار گرفتم و با اشخاصي محشور بودم كه اين مرد كه حق استادي به گردن من داشت و من سالها خدمت ايشان درس خوانده بودم و حتي در درس ايشان جايزه گرفتم، مورد غيبت واقع شد. يك وقت احساس كردم كه درست نيست. من چرا در يك چنين شرايطي قرار گرفتهام؟
ايشان در يك تابستاني به حضرت عبدالعظيم تشريف آورده بودند، يك روز بعد از ظهري رفتم درب خانه ايشان را زدم، گفتم: بگوييد فلاني هست. ايشان در اندرون بودند، اجازه دادند. يادم هست كه رفتم داخل، كلاهي به سر ايشان بود و بر بالشتي تكيه كرده بودند. (پيرمرد مريض بود، دو سال قبل از فوت ايشان بود). گفتم: آقا آمدهام يك مطلبي را به شما عرض كنم. فرمود: چيست؟ ! گفتم: من از شما غيبت كردهام ولي البته كم، اما غيبت نسبتا زيادي شنيدهام، و من از اين كار پشيمانم كه چرا در جلسهاي كه از شما غيبت ميكردند، حاضر شدم و شنيدم و چرا احيانا به دهان خودم هم غيبتشما آمد و من چون تصميم دارم كه ديگر هرگز غيبت نكنم و هرگز هم غيبتشما را از كسي استماع نكنم، آمدهام به خود شما عرض بكنم كه مرا ببخشيد، از من بگذريد.
اين مرد با بزرگوارياي كه داشت، به من گفت: «غيبت كردن از امثال من نظرات: (0) نظر تواضع يكي از خصلتهاي زيباي انساني است و خداوند متعال در كلام وحي فروتني را يكي از نشانههاي بندگان شايسته و صالح شمرده است. شهيد مطهري رحمه الله كه يكي از اين بندگان كمال يافته الهي است، زندگي پربار خود را به اين صفت زيباي انساني آراسته بود.
خاطره زير كه توسط خود ايشان نقل شده است، نشانگر تواضع آن مرد الهي است:
«در دانشگاه شيراز از من دعوت كرده بودند، براي سخنراني. در آن جا استادها و حتي رئيس دانشگاه همه بودند. يكي از استادهاي آن جا كه قبلا طلبه بود و بعدا رفت آمريكا تحصيل كرد و دكتر شد و آمد و واقعا هم مرد فاضلي هست، مامور شده بود كه مرا معرفي كند.
آمد پشت تريبون ايستاد. جلسه هم خيلي پرجمعيت و با عظمت بود. يك مقدار معرفي كرد: «من فلاني را ميشناسم، حوزه قم چنين، حوزه قم چنان و....» بعد در آخر سخنانش اين جمله را گفت: «من اين جمله را با كمال جرات ميگويم، اگر براي ديگران لباس روحانيت افتخار است، فلاني افتخار لباس روحانيت است.»
آتش گرفتم از اين حرف. ايستاده سخنراني ميكردم، عبايم را هم قبلا تا ميكردم و روي تريبون ميگذاشتم، مقداري حرف زدم، رو كردم به آن شخص، گفتم: «آقاي فلان! اين چه حرفي بود كه از دهانتبيرون آمد؟ ! تو اصلا ميفهمي چه داري ميگويي؟ ! من چه كسي هستم كه تو ميگويي فلاني افتخار اين لباس است؟»
با اينكه من آن وقت دانشگاهي هم بودم و به اصطلاح ذوحياتين بودم، گفتم: «آقا من در تمام عمرم يك افتخار بيشتر ندارم، آن هم همين عمامه و عباست. من كيم كه افتخار باشم؟ ... ما را اگر اسلام بپذيرد كه اسلام افتخار ما باشد; اسلام اگر بپذيرد كه به صورت مدالي بر سينه ما باشد، ما خيلي هم ممنون خواهيم شد، ما شديم مدالي بر سينه اسلام؟ !»
اين عالم فرزانه در برابر روحانيت آن چنان نظرات: (0) نظر حجت الاسلام والمسلمين سيدمحمد باقر حجتي در يكي از خاطرات خود به حالات معنوي استاد مطهري رحمه الله، اشاره كرده و ميگويد: «روزي بر مسجد در آمدم. استاد - با اينكه هوا گرم بود - با عمامه و قبا و عبا در حال اقامه نماز بودند. واقعا نماز اقامه ميكردند. شايد به علت آنكه با تمركزي عجيب و خضوع و خشوعي جالب توجه نماز ميخواندند، به هيچ وجه متوجه ورود من نشدند. استاد نماز را به گونهاي آميخته با توجه و خضوع برگزار ميكردند كه حالت ويژه ايشان مرا به خود مجذوب ساخت. به جاي اينكه به ايشان اقتدا كنم، مشغول تماشاي نمازشان شدم. تا از نماز فارغ شدند، ادعيه و تعقيبات و تسبيحات را ادامه دادند. حالي كه از پشتسر در نماز ايشان به وضوح احساس ميكردم، غيرقابل توصيف است. گوييا قيامت و احوال آن را شهود ميكردند و حالت و خشيتي كه ويژه علماي واقعي و خدا آشناست، حتي از قفا در قد و بالاي آن سرو سهي، انسان را مجذوب خود ميساخت. » نظرات: (0) نظر متفكر شهيد مطهري در زمينه اقتصاد اسلامي نيز سال ها مشغول مطالعه و تحقيق بوده است . ايشان با وجود آنكه در زمينه علوم اسلامي خود فقيهي عالي قدر بود ولي اين را كافي ندانست و چندين سال در معيت استاد فن به مطالعه اقتصاد غربي پرداخت و مطالعاتي وسيع و عميق در اقتصاد غرب و به ويژه درباره ماركسيسم انجام داد.
حاصل اين مطالعات صدها ساعت نوار و بحث و درس و نوشته هاي فراواني است كه به همت شاگردان آن مرحوم امروز با كمترين تغيير در اختيار ماست. اما چرا از آثار به جاي مانده استفاده مطلوب نمي شود و حتي اگر نقدي بر اين آثار داريم در جو سالم بيان نمي شود؟
از ديدگاه استاد «مطهري» اسلام با اقتصاد داراي دو نوع پيوند مستقيم و غيرمستقيم است، پيوند مستقيم اسلام با اقتصاد از آن جهت است كه مستقيماً يك سلسله مقررات اقتصادي درباره مالكيت، مبادلات، ماليات ها، ارث، مباهات و صدقات، وقف، مجازات هاي مالي يا مجازات هايي در زمينه ثروت و غيره دارد؛ چرا كه اسلام كتاب البيع، كتاب الاجاره، كتاب الوكاله، كتاب الرهن، كتاب الارث و كتاب الوقف دارد.
بر همگان واضح است كه اجتماع سالم اقتصاد سالم مي خواهد و اولين اصل براي سلامت اقتصاد يك جامعه، اصل افزايش و رشد ثروت ملي و استراتژي توليد بر مبناي توزيع عادلانه ثروت است.
استاد «مطهري» اقتصاد را داراي دو بخش مي داند و آن را به دو گروه اقتصاد نظري و اقتصاد برنامه اي تقسيم مي كند.
او معتقد بود كه اقتصاد نظري براي خود هيچ حد و مرزي قايل نيست و فقط در محور موضوع خود كه افزايش ثروت است كار مي كند. اينجاست كه براي اقتصاد برنامه اي و دستوري و نقشي ايجاد شده وپاي ارزش هاي خارج از مقوله اقتصاد به موضوع كشيده مي شودكه براساس آن همه خواسته هاي افراد و همه تمايلات جامعه ملاك و معيار افزايش ثروت و توليد درآمد نمي تواند باشد.
شهيد مطهري در موضوع اقتصاد اسلام نظرات: (0) نظر استاد مطهري يكي از بارزترين و موفق ترين شخصيت هاي ديني به شمار مي آيد كه از انحرافات و كج انديشي هايي كه به نام دين مطرح مي شد به هيچ وجه چشم پوشي نمي كرد. در اين زمينه مي نويسد: انديشه هاي بيگانه از دو طريق نفوذ ميكنند. يكي از طريق دشمنان،هنگامي كه يك نهضت اجتماعي اوج مي گيرد و جاذبه پيدا مي كند و مكتبهاي ديگر را تحت شعاع قرار مي دهد، پيروان مكتبهاي ديگر براي رخنه كردن در آن مكتب و پوسانيدن آن از درون، انديشه هاي بيگانه راكه با روح مكتب مغاير است وارد آن مكتب مي كنند و آن مكتب را به اين ترتيب از اثر و خاصيت مي اندازند و يا كم اثر مي كنند.نمونه اش را در قرون اوليه اسلام ديده ايم. پس از گستردگي و جهانگيري اسلام، مخالفان اسلام مبارزه با اسلام را از طريق تحريف آغاز كردند.انديشه هاي خود را با مارك تقلبي اسلام صادرنمودند.ديگر از طريق دوستان وپيروان گاهي پيروان خود مكتب به علت نا آشنايي درست با مكتب مجذوب يك سلسله نظريات و انديشه هاي بيگانه مي گردند و آگاهانه يا نا آگاهانه آن نظريات را رنگ مكتب مي دهند و عرضه مي كنند.استاد شهيد مطهري خود را يكي از پرچمداران با صلابت و با قدرت استدلالي قوي در برابر اينگونه انحرافات بود و هيچگاه به خاطر مصلحت انديشي در باب انحرافات فكري در مسائل اعتقادي كوتاه نمي آمد وبا اخلاص تمام و با روش اصولي و سازنده با آن برخورد مي كردمبارزه استاد شهيد تنها در زمينه هاي انحرافات عقيدتي نبود، بلكه با انحرافات سياسي و نظريات نا درست در اين زمينه نيز به مبارزه پرداخت. وي در سال 1356 كه دوران اوج نهضت اسلامي ايران بود با مقاله اي بحت عنوان"در روش" با مجموعه مقالات بني صدر برخورد مي كند. بني صدر در مقاله"در روش"رهبري روحانيت آگاه در نهضت اسلامي را رهبري سنتي و اين رهبري را براي ادامه يك نهضت قوي و كافي نمي داند و مي نويسد: از رهبري سنتي كه پاسدار بنيادهاي فرهنگي ا نظرات: (0) نظر موضوعات
X |