استاد مطهري يكي از بارزترين و موفق ترين شخصيت هاي ديني به شمار مي آيد كه از انحرافات و كج انديشي هايي كه به نام دين مطرح مي شد به هيچ وجه چشم پوشي نمي كرد. در اين زمينه مي نويسد: انديشه هاي بيگانه از دو طريق نفوذ ميكنند. يكي از طريق دشمنان،هنگامي كه يك نهضت اجتماعي اوج مي گيرد و جاذبه پيدا مي كند و مكتبهاي ديگر را تحت شعاع قرار مي دهد، پيروان مكتبهاي ديگر براي رخنه كردن در آن مكتب و پوسانيدن آن از درون، انديشه هاي بيگانه راكه با روح مكتب مغاير است وارد آن مكتب مي كنند و آن مكتب را به اين ترتيب از اثر و خاصيت مي اندازند و يا كم اثر مي كنند.
نمونه اش را در قرون اوليه اسلام ديده ايم. پس از گستردگي و جهانگيري اسلام، مخالفان اسلام مبارزه با اسلام را از طريق تحريف آغاز كردند.انديشه هاي خود را با مارك تقلبي اسلام صادرنمودند.
ديگر از طريق دوستان وپيروان گاهي پيروان خود مكتب به علت نا آشنايي درست با مكتب مجذوب يك سلسله نظريات و انديشه هاي بيگانه مي گردند و آگاهانه يا نا آگاهانه آن نظريات را رنگ مكتب مي دهند و عرضه مي كنند.
استاد شهيد مطهري خود را يكي از پرچمداران با صلابت و با قدرت استدلالي قوي در برابر اينگونه انحرافات بود و هيچگاه به خاطر مصلحت انديشي در باب انحرافات فكري در مسائل اعتقادي كوتاه نمي آمد وبا اخلاص تمام و با روش اصولي و سازنده با آن برخورد مي كرد
مبارزه استاد شهيد تنها در زمينه هاي انحرافات عقيدتي نبود، بلكه با انحرافات سياسي و نظريات نا درست در اين زمينه نيز به مبارزه پرداخت. وي در سال 1356 كه دوران اوج نهضت اسلامي ايران بود با مقاله اي بحت عنوان"در روش" با مجموعه مقالات بني صدر برخورد مي كند. بني صدر در مقاله"در روش"رهبري روحانيت آگاه در نهضت اسلامي را رهبري سنتي و اين رهبري را براي ادامه يك نهضت قوي و كافي نمي داند و مي نويسد: از رهبري سنتي كه پاسدار بنيادهاي فرهنگي است كاري ساخته نيست چرا كه طي دو قرن تمام عرصه هاي انديشه را از او گرفته اند و هنوز هم مي گيرند.در ميان اين رهبري البته، سيد جمال، مدرس،و.... خميني و طالقاني و....به وجود آمدند امٌا اينها را نيز پيش از آنكه دشمني از پا درآورد، رهبري سنتي عاجز كرده و مي كند.
استاد شهيد استاد شهيد مطهري ضمن بررسي ونقد اين مقاله مي فرمايد: اولاً اسلام در ذات خود يك حقيقت است نه يك مصلحت يك هدف است نه يك وسيله وتنها افرادي مي توانند از اين منبع انرژي اجتماعي بهره گيري نمايند كه به اسلام نه به چشم حقيقت و هدف بنگرند،نه به چشم مصلحت و وسيله.اسلام يك ابزار نيست كه در مقتضيات قرن 16 مورد استفاده قرار گيرد و در مقتضيات قرن بيستم به تاريخ سپرده شود.اسلام صراط مستقيم انسانيت است.
ثانياً اگر اسلام به عنوان وسيله و ابزار كار آمد باشد قطعاً اسلام راستين و اسلام واقعي است،نه هر چه به نام اسلام قالب زده شود. چگونه است كه بهره گيري از هر ابزار و وسيله اي تخصص مي خواهد و بهره گيري از اين وسيله تخصص نمي خواهد؟ خيال كرده ايد هر مدعي روشنفكري كه چند صباح با فلان پروفسور صبحانه صرف كرده است قادر خواهد بود اسلام راستين را از اسلام دروغين باز شناسد و به سود جامعه از آن استفاده كند.
ثالثاً متاسفانه بايد عرض كنم كه اين روشنفكران محترم كمي دير از خواب برخاسته اند، زيرا متوليان قديمي اين منبع عظيم حركت و انرژي نشان دادند كه خود طرز بهره برداري از اين منبع عظيم را خوب مي دانند و بنابر اين فرصت خلع يد را به كسي نخواهند داد.
منبع: برگرفته شده از سايت تبيان