شهيد مطهري
معرفی وبلاگ
  • شهید مطهری، مرتضی مطهری، استاد شهید مطهری، استاد مرتضی مطهری، استاد شهید مرتضی مطهری، motahari ،morteza motahari
لوگوی دوستان
    شهید مطهری
    موسسه تبیان
صفحات وبلاگ
شهيد مرتضي مطهري در زمينه آثار و فايده هاي كار مي گويد: كار، از نظر سازندگي فرد، يك امر لازمي است. انسان يك موجود چند كانوني است. انسان جسم دارد، قوه خيال دارد، عقل و قلب دارد. كار، هم براي جسم انسان ضروري است و هم براي خيال، عقل و قلب او. اما اينكه كار براي جسم انسان ضروري است، كمتر احتياج به توضيح دارد؛ زيرا يك امر محسوس است. بدن انسان اگر كار نكند، مريض مي شود؛ يعني كار يكي از عوامل حفظ سلامتي انسان است. اما كار، براي تربيت قوه خيال انسان، امري لازم است؛ چراكه اگر قوه خيال آزاد باشد، منشأ فساد اخلاق مي شود. اميرالمؤمنين علي عليه السلام مي فرمايد: «النَّفسُ اِن لَم تَشغَلْهُ شَغَلَكَ؛ اگر نفس را به كاري مشغول نكني، او تو را به خودش مشغول مي كند». همين خيالات است كه انسان را به هزاران نوع گناه مي كشاند. اما وقتي انسان يك كار و شغلي دارد، آن كار و شغل، او را به سوي خود مي كشد و جذب مي كند و به او مجالي براي فكر و خيال باطل نمي دهد. همچنين كار روي احساس انسان اثر مي گذارد كه در اصطلاح قرآن، از آن به «دل» تعبير مي شود؛ يعني كار از جمله آثارش اين است كه به قلب انسان خضوع و خشوع مي دهد و جلوي قساوت قلب را مي گيرد. بي كاري، قساوت قلب مي آورد و حداقل فايده كار براي قلب اين است كه از قساوت قلب جلوگيري مي كند. از خواص ديگر كار، آزمودن خود است. به اين بيان كه يكي از چيزهايي كه انسان قبل از هرچيز بايد بيازمايد، خودش است. انسان قبل از آزمايش خود، نمي داند چه استعدادهايي دارد. با آزمايش، استعدادهاي خود را كشف مي كند. تا انسان دست به كاري نزده، نمي تواند بفهمد كه استعداد اين كار را دارد يا ندارد. انسان، با كار، خود را كشف مي كند و خود را كشف كردن، بهترين كشف است. اگر انسان دست به كاري زد و ديد استعدادش را ندارد، كار ديگري را انتخاب مي كند و بعد، كار ديگر تا ب

جهاد، يكي از عوامل مهم در تربيت روبه رشد انسان است. سختي ها و مشكلات نهفته در جهاد، مي تواند به سهم خود، براي انسان، سازنده و مفيد باشد. در واقع چنين سختي هايي را به واسطه بركت هاي پنهاني كه در آن است، مي توان از الطاف خفيه الهي به شمار آورد. به تعبير مولوي:

هرچه بر تو، آن كراهيت بود             چون حقيقت بنگري، رحمت بود

شهيد مطهري درباره نقش تربيتي جهاد، چنين مي گويد:

يكي از عوامل اصلاح و تربيت، جهاد است و به طور كلي شدايد و مشقات، خود از عوامل اصلاح و تربيت است. جهاد، يك عاملي است كه جانشين نمي پذيرد؛ يعني امكان ندارد كه يك مؤمن مسلمان جهاد رفته و يك مؤمن مسلمان جهاد نديده، از نظر روحيه يك جور باشند.

حديثي از پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله در اين زمينه هست كه واقعاً اعجاز است. ايشان مي فرمايد: «مَن لَم يَغزُ وَ لَم يُحَدِّثْ نَفسَهُ بِغَزْوٍ ماتَ عَلي شُعبَةٍ مِنَ النِّفاقِ؛ مسلماني كه جهاد نكرده باشد يا لااقل در دلش انديشه و آرزوي جهاد را نداشته باشد، اگر بميرد، در شعبه اي از نفاق مرده است.» اين شعبه اي از نفاق را جز مواجه شدن با دشمن، چيز ديگري از جان انسان بيرون نمي برد. درست، مثل شنا است كه اگر انسان تمام كتاب هايي را كه در باب شناوري نوشته شده است، بخواند، شناور نمي شود، بلكه بايد مدتي شنا كند و به خطرات آن تن دردهد تا شنا بياموزد. شجاعت را نيز جز با مواجه شدن با خطراتي كه براي جان آدم هست و جز با مواجه شدن با دشمن، نمي توان كسب كرد.

پيام متن:

1. نقش تربيتي جهاد و اهميت آن تا جايي است كه دست كم بايد آرزوي آن را در سر داشت تا انسان گرفتار خسران روحي نشود.

2. سختي هايي كه در جهاد وجود دارد براي انسان، سازنده است و مسير تكامل وي را هموار مي كند.

ازدواج، به سبب آرامش و آسايشي كه براي انسان مي آورد، مي تواند زمينه ساز تربيتي عالي و شايسته براي آدمي باشد. استاد شهيد مطهري در اين باره چنين مي گويد:

در اسلام، ازدواج يك امر مقدس و يك عبادت تلقي شده است، با اينكه از مقوله لذات و شهوات است. يكي از علل آن اين است كه ازدواج، اولين قدمي است كه انسان از خودپرستي و خوددوستي به سوي غيردوستي برمي دارد. تا قبل از ازدواج، فقط يك «من» وجود داشت و همه چيز براي «من» بود. اولين مرحله اي كه اين حصار شكسته مي شود، ازدواج است كه بر اثر آن، يك موجود ديگري هم در كنار اين «من» قرار مي گيرد و براي او معني پيدا مي كند، و از آن پس، كار مي كند، زحمت مي كشد، خدمت مي كند؛ نه براي «من»، بلكه براي «او».

نكته ديگر در اين باره آنكه تجربه هاي خيلي قطعي نشان داده است كه افراد پاك مجرد براي اينكه بيشتر به اصلاح نفس خودشان برسند و به اين بهانه ازدواج نكرده اند و يك عمر مجاهده نفس كرده اند، اولاً اغلب آنها در آخر عمر پشيمان شده اند و به ديگران گفته اند، شما اين كار را نكنيد و ثانياً با اينكه برخي از آنها واقعاً عالم بودند و در فقه و اصول مجتهد بودند، حكيم و فيلسوف و عارف بودند، تا آخر عمر و مثلاً در هشتاد سالگي، باز يك روحيه بچگي و جواني و يك خامي هايي در اينها وجود داشته است و اين نشان مي دهد كه يك نوع پختگي وجود دارد كه جز در پرتو ازدواج و تشكيل خانواده پيدا نمي شود. بنابراين، عامل تشكيل خانواده كه خود يك عامل اخلاقي است. عاملي است كه جانشين نمي پذيرد.

پيام متن:

ازدواج و تشكيل خانواده، از آن رو كه زمينه را براي رهايي از خودپرستي آماده مي سازد و انسان را از خامي و كودكي دور مي كند، مي تواند يكي از عوامل تربيتي انسان به شمار آيد.

شهيد مطهري در زمينه تأثير هم نشيني با نيكان و صالحان بر تربيت درست انسان مي گويد:

مجالست با صالحان، آثار نيك فوق العاده دارد؛ همان گونه كه مجالست با بدان، آثار سوء فوق العاده دارد و اين، يك امري است اجتناب ناپذير، يعني انسان هرچه بخواهد به اصطلاح، درِ دل خود را ببندد و وقتي كه با كسي معاشرت مي كند. خود را نگه دارد كه از او اثري نگيرد، باز هم كم و بيش، اثر مي پذيرد.

در نهج البلاغه تعبيري است به اين صورت كه: «مُجالِسَةُ اَهلِ الهَوي مَنساةٌ لِلايمانِ؛ هم نشيني با هواپرستان، فراموش خانه ايمان است»؛ يعني انسان آن جا كه برود، اصلاً ايمان را فراموش مي كند. البته اين معاشرت اخلاقي، غير از معاشرت معلم است با متعلم و غير از معاشرت مربي است با زيردست خودش. مقصود، انيس گرفتن است كه انسان بايد در اين امر، دقت داشته باشد.

در احاديث ما وارد شده است كه گروهي، از عيسي بن مريم سؤال كردند: «يا رُوحَ اللّه ِ مَن نُجالِسُ؟؛ اي روح اللّه ، با چه كسي مجالست كنيم!» جواب داد: «مَن يُذَكِّرُكُمُ اللّه َ رُؤيَتُهُ وَ يَزيدُ في عِلمِكُم مَنطِقُهُ وَ يُرَغِّبُكُم فِي الْخَيْرِ عَمَلُهُ؛ با كسي معاشرت كنيد كه ديدن او، شما را به ياد خدا بيندازد و سخنش، بر علم شما بيفزايد و عمل او، شما را به كار خير ترغيب كند.» مولوي مي گويد:

مي رود از سينه ها در سينه ها    از ره پنهان صلاح و كينه ها

صحبت صالح، تو را صالح كند       صحبت طالح، تو را طالح كند

پيام متن:

براي موفقيت در امر تربيت، بايد موضوع هم نشيني با انسان ها را جدي گرفت و همواره با صالحان هم نشين شد.

شهيد مطهري درباره نقش سازنده تفكر در امر اصلاح و تربيت نفس مي گويد: يكي از عوامل اصلاح و تربيت نفس در تعليمات اسلامي، عادت كردن به تفكر است. تفكر بايد براي انسان عادت بشود. ما سه نوع عبادت داريم: عبادت بدني، مثل نماز خواندن و روزه گرفتن؛ عبادت مالي مثل زكات و خمس دادن و به طور كلي انفاق ها و عبادت فكري كه نامش، تفكر است و تفكر، برترين نوع عبادت هاست. اينكه مي گويند: «يك ساعت تفكر، بهتر از عبادت يك سال يا هفت سال يا هفتاد سال است»، معلوم مي شود كه ارزش تفكر، از آن عبادت هاي ديگر خيلي بيشتر است. درباره ابوذر نيز روايت است كه: «كانَ اَكثَرُ عِبادَةِ اَبي ذَرٍّ التَّفَكر؛ بيشترين عبادت ابوذر، فكر كردن بود.» فكر كردن، به انسان، روشنايي مي دهد و عبادت بي تفكر، ممكن است به صورت يك كار لغو و بيهوده درآيد، ولي اينكه انسان در چه چيزي تفكر كند، ما تفكر را محدود نمي كنيم. انسان مي تواند از جمله در عالم خلقت تفكر كند. اگر انسان در كار عالم و در نظام هاي عالم و در دقايق مخلوقات، تأمل و دقت كند و هدفش از اين تأمل و دقت و كشف رازهاي عالم، اين باشد كه به حقيقت، بيشتر راه يابد و خدا را بيشتر بشناسد، اين امر، هم علم است و هم عبادت. قسم ديگر تفكر كه در خود قرآن مجيد به آنها توجه شده است، تفكر در تاريخ است و تفكر در سرنوشت و سرگذشت اقوام و ملل گذشته. خداوند در قرآن كريم مي فرمايد: «فَاقصُصِ القَصَصَ لَعَلَّهُم يَتَفَكَّرُونَ؛ قصه ها[ي گذشتگان] را نقل كن، باشد كه تفكر كنند.» اين هم، نوعي تفكر است كه باز از نظر اسلام، عبادت است. تفكر انسان درباره خود، نوع ديگر تفكر است؛ يعني انسان درباره كارهاي خودش تفكر كند، درباره اينكه چه گونه تصميم بگيرد و چه گونه كار بكند و اينكه حالت يك خس و خاشاك را پيدا نكند كه در سيلي افتاده باشد و هر جا سيل مي رود، او هم برود. براي

آمار وبلاگ
  • تعداد بازدید : 171838
  • تعداد نوشته ها : 228
  • تعداد نظرات : 15
  • X