شهيد مطهري
معرفی وبلاگ
  • شهید مطهری، مرتضی مطهری، استاد شهید مطهری، استاد مرتضی مطهری، استاد شهید مرتضی مطهری، motahari ،morteza motahari
لوگوی دوستان
    شهید مطهری
    موسسه تبیان
صفحات وبلاگ
1- خاتميت و جاودانگي اسلام: پلوراليسم چون بر اين عقيده است كه راه هاي سعادت بي شمار است لذا به هيچ روي ادعاي خاتميت و جاودانگي را از هيچ ديني حتي اسلام نمي پذيرد. شهيد مطهري در كتاب «ختم نبوت» از انديشه ي خاتميت دفاع مي كند و ضمن اشاره به آيه ي 40 سوره ي احزاب از آن به عنوان دليل رسمي بر خاتميت حضرت محمد (ص) ياد مي كند (مجموعه ي آثار، ج 3، ص 155) و در جاي ديگر آن را از ضروريات اسلامي معرفي مي كند: «اين مطلب كه دين اسلام و شريعت اسلاميه شريعت خاتم است يعني بعد از پيامبر اسلام ديگر پيغمبري هرگز نخواهد آمد جزء‌ ضروريات دين اسلام است. اگر كيس منكر خاتميت بشود منكر اسلام شده است.» (اسلام و مقتضيات زمان، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، 1368 ج 1، ص 357)او در اثبات اين اعتقاد و دفع شبهات مي نويسد: «در طبيعت پديده ها متغيرند نه قانون ها، اسلام قانون است نه پديده. اسلام آن وقت محكوم به مرگ است كه با قوانين طبيعت ناهماهنگ باشد. اما اگر چنان كه خود مدعي است از فطرت و سرشت انسان و اجتماع سرچشمه گرفته باشد و با طبيعت و قوانين آن هم آهنگي داشته باشد، چرا بميرد ؟!» (مجموعه ي آثار، ج 3، ص 178) «اسلام در وضع قوانين و مقررات خود رسماً احترام فطرت و وابستگي خود را به قوانين اسلام امكان جاودانه بودن داده است» ايشان در ادامه ي نوشتار، چگونگي جاودانگي اسلام را تبيين كرده و شبهات وارده را با بيان متين و استوار پاسخ گفته و در نهايت دين حداقلي را رد مي كند. (مجموعه ي آثار، ص 195-178)2- ناسخيت اسلام: از آن جا كه كثرت گرايي ديني همه ي اديان را بر حق مي داند، نمي پذيرد كه ديني اديان قبل از خود را نسخ كرده باشد و آن ها را از حجيت و حقانيت ساقط كرده باشد. حال ببينيم شهيد عزيز ما در اين باره چه مي فرمايند:«نسخ در قانون الهي وجود دارد. علت نسخ هم

ايشان با استمداد از مباحث فلسفي ثابت مي كنند كه تنها يك بزرگراه و خط سير به سوي سعادت فراروي انسان ها گشوده شده است:

«از نظر قرآني سير تكاملي جهان و انسان و اجتماع يك مسير هدايت شده و هدف دار است و بر روي خطي است كه «صراط مستقيم» ناميده مي شود و از لحاظ مبدا و مسير و منتها مشخص است. انسان و اجتماع، متحول و متكامل است ولي راه و خط مسير مشخص و واحد و مستقيم است: (و ان هذا صراطي مستقيماً فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بكم عن سبيله) (سوره ي انعام، آيه ي 153)

قرآن با توضيح اين نكته كه راه بشر يك راه مشخص و مستقيم است و همه ي پيامبران با همه ي اختلافاتي كه در راهنمايي و دادن نشاني بر حسب وضع و موقع زماني و مكاني دارند، به سوي يك مقصد و يك مسير هدايت مي كنند، جاده ي ختم نبوت را صاف و ركن ديگر از اركان آن را توضيح مي دهد، زيرا ختم نبوت آن گاه معقول و متصور است كه خط سير اين بشر متحول متكامل، مستقيم و قابل مشخص كردن باشد؛ اما اگر همان طور كه خود بشر در تكاپوست و هر لحظه در يك نقطه است، خط سير او نيز دائماً دستخوش تغيير و تبديل باشد و نهايت و مقصد مسير، مشخص نباشد و در هر برهه اي از زمان بخواهد در يك جاده حركت كند، بديهي است ختم نبوت معقول و متصور نمي باشد.» (مجموعه ي آثار، ج 3، ص 161-160)

اين سخن شهيد، ايده هايي نظير تلون و تنوع حقيقت را كه در توجيه صراطهاي مستقيم گفته مي شود، (عبدالكريم سورش، صراط هاي مستقيم، نشريه ي كيان، ش 36، ص 10-7، ص 16) به شدت متزلزل مي سازد و اين نشانگر تفكر ژرف بين و شگفتي ساز آن متفكر قرن است كخ گويي اكنون به صورتي زنده و گويا شبهات روز را طرح كرده و رد مي سازد

از آن چه گذشت روشن شد كه استاد شهيد دين را واحد مي دانند و تفاوت و اختلاف اديان را امري عارضي تلقي مي كنند ولي ايشان به اين حد بسنده نكرده و در كتاب عدل الهي صراحتاً «حقانيت همه ي اديان» و به عبارتي «كثرت گرايي ديني» را زير سؤال مي برند. اينك عبارات استاد را با هم مي خوانيم:«دين حق در هر زماني يكي بيش نيست و بر همه كس لازم است از آن پيروي كند. اين انديشه كه در ميان برخي از مدعيان روشنفكري اخيراً رايج شده است كه مي گويند همه ي اديان آسماني از لحاظ اعتبار در همه وقت يكسانند، انديشه ي نادرستي است. البته صحيح است كه ميان پيامبران خدا اختلاف و نزاعي وجود ندارد. پيامبران خدا همگي به سوي يك هدف و يك خدا دعوت مي كنند. آنان نيامده اند كه در ميان بشر فرقه ها و گروه هاي متناقض به وجود آورند ولي اين سخن به اين معنا نيست كه در هر زماني چندين دين حق وجود دارد و طبعاً انسان مي تواند در هر زماني، هر ديني را كه مي خواهد بپذيرد، برعكس معناي اين سخن اين است كه انسان بايد همه ي پيامبران را قبول داشته باشد … پس لازمه ي ايمان به همه ي پيامبران اين است كه در هر زماني تسليم شريعت همان پيامبري باشيم كه دوره او است و قهراً لازم است در دوره ي ختميه به آخرين دستورهايي كه از جانب خدا به وسيله ي آخرين پيامبر رسيده است عمل كنيم. بسياري از مردم زمان ما طرف دار اين فكر شده اند كه براي انسان كافي است كه خدا را بپرستد. به يكي از اديان آسماني كه از طرف خدا آمده است انتساب داشته باشد و دستورهاي آن را به كار بندد، شكل دستورها چندان اهميتي ندارد، حضرت مسيح هم پيغمبر است، حضرت محمد هم پيغمبر است، اگر طبق آيين مسيح عمل كنيم و هفته اي يك بار به كليسا برويم صحيح است و اگر هم طبق آيين خاتم الانبيا عمل كنيم و هر روز پنج بار نماز بگذاريم درست است. اينان مي گويند مهم اين است كه انسان
روشن است كه پلوراليسم و كثرت گرايي ديني پيش فرض خود را تكثر اديان و تنوع حق قرار مي دهد ولي استاد شهيد در موارد متعدد تاكيد مي كند كه از نظر قرآن تنها يك دين داريم: «در سراسر قرآن اصرار عجيبي است كه دين، از اول تا آخر جهان، يكي بيش نيست و همه ي پيامبران، بشر را به يك دين دعوت كرده اند. در سوره ي مباركه ي شوري آيه ي 13 چنين آمده است: «خداوند براي شما ديني قرار داد كه قبلا به نوح توصيه شده بود و اكنون بر تو وحي كرديم و به ابراهيم و موسي و عيسي نيز توصيه كرديم». قرآن در همه جا نام اين دين را كه پيامبران از آدم تا خاتم مردم را بدان دعوت مي كرده اند «اسلام» مي نهد. (مجموعه ي آثار شهيد مطهري (تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، (1374 ج 3، ص 157) كلمه ي دين را به صورت جمع (اديان) نياورده است. از نظر قرآن، آن چه وجود داشته دين بوده نه اديان … قرآن كريم كه دين خدا را از آدم تا خاتم يك جريان پيوسته معرفي مي كند نه چند تا، يك نام روي آن مي گذارد و آن اسلام است. البته مقصود اين نيست كه در همه ي دوره ها، دين خدا با اين نام خوانده مي شده و با اين نام در ميان مردم معروف بوده است بلكه مقصود اين است كه حقيقت دين داراي ماهيتي است كه بهترين معرف آن لفظ اسلام است و اين است كه مي گويد: «ان الدين عند الله الاسلام» استاد شهيد با توجه به اين كه دين را يكي معرفي مي كنند، در صدد برمي آيند كه تفاوت شرايع آسماني را تبيين كنند. از كلمات ايشان مي توان سه دليل براي اين اختلاف و تفاوت يافت:1- مقتضيات زمان، خصوصيات محيط و تكامل بشر. «اصول مكتب انبيا كه دين ناميده مي شود يكي بوده است، تفاوت شرايع آسماني يكي در سلسله مسايل فرعي و شاخه اي بوده كه بر حسب مقتضيات زمان و خصوصيات محيط و ويژگي هاي مردمي كه دعوت شده اند متفاوت مي شده و همه ي شكل هاي متفاوت و اندام
اول اينكه مطهري قرآن را تمدن‌ساز مي‌دانست، و ثانيا شهيد مطهري در سال‌هايي به كار تحقيق، تدريس و تبليغ مشغول بود كه موج مخافت حكومت وابسته پهلوي با اسلام از يك سو و موج كاذب و پر جاذبه ماركسيسم از سويي ديگر، بنيادهاي عقيدتي عموم مردم، و اقشار فرهيخته بويژه دانشگاهيان را در معرض خطر جدي قرار داده بود. خطر ماركسيسم و انديشه‌هاي ماركسيستي چنان جدي بود كه باعث گرايش جمعي قابل توجه از جوانان و فرهيختگان آن عصر و شماري از مبارزان به اين مكتب الحادي شد. انحراف گروه مجاهدين خلق و پيدايش گروه فرقان زاييده اين پديده بوده است. حركت سياسي امام خميني (ره) با هدف براندازي حكومت پهلوي، و حركت علمي و فكري علامه طباطبايي با تدوين كتاب‌هاي خاص فلسفي همچون اصول فلسفه و روش رئاليسم و تربيت شاگردان، تلاشي بود كه براي مقابله با اين دو جبهه انجام مي‌گرفت. در چنين حال و هوايي شهيد مطهري بسان سنگرباني خستگي‌ ناپذير كه در متن اين تحولات آن هم در تهران و در دانشگاه حضور داشت ، به خوبي با اين آفات و خطرات آگاهي داشت و درست به همين خاطر تمام جد و جهد خود را براي مقابله با آنها به كار گرفت و با بيان و قلم خود با آنها به مبارزه برخاست. و سرانجام در همين راه بدست گروه منحرف فرقان به شهادت رسيد.   در چنين شرايطي كه توفان‌هاي سهم آساي دشمنان مغرض و دوستان جاهل، صدمات جبران ناپذيري به پيكره دين و باورهاي مردم مي‌زد، طبيعي است كه استاد شهيد مطهري يكي از موثرترين راه براي مقابله با اين خطرات را پناه آوردن و بهره جستن از قرآن و نشر معارف اين كتاب نور و هدايت ميان عوام و خواص مي‌دانسته است. درست به همين خاطر تدريس تفسير قرآن براي دانشگاهيان و عموم مردم كه در مسجد الجواد(ع) و در منطقه قلهك تهران كه در طي چند سال متوالي در دهه پنجاه شمسي انجام مي‌گرفت

آمار وبلاگ
  • تعداد بازدید : 176881
  • تعداد نوشته ها : 228
  • تعداد نظرات : 15
  • X