استاد شهيد نا كارآمدي علم به تنهايي را چنين بيان مي كنند:« امروز غالبا دريافتهاند كه سيانتيسم ( علم گرائي محض ) و تربيت علمي خالص ، از ساختن انسان تمام ناتوان است ، تربيت علمي خالص ، نيمه انسان ميسازد نه انسان تمام (محصول اين تربيت ، ماده خام انسان است نه انسان ساخته شده)،انسان توانا و قدرتمند ميسازد نه انسان با فضيلت، انسان تك ساحتي ميسازد نه انسان چند ساحتي امروز همه دريافتهاند كه عصر علم محض به پايان رسيده است و يك خلاء آرماني جامعهها را تهديد ميكند»(۱۷)
جناب استاد علم و ايمان را جدا ناشدني مي دانند ايشان مي فرمايند:« خيال مى كردند كه علم كافى است ؛ اگر ما عدالت و اخلاق را بشناسيم و به آنها عالم باشيم كافى است براى اينكه اخلاقى و عادل باشيم . ولى عمل نشان داد كه اگر علم منفك از ايمان بشود، نه تنها براى اخلاق و عدالت مفيد نيست بلكه مضر هم هست . مصداق قول سنايى مى شود كه چون دزدى با چراغ آيد، گزيده تر برد كالا. »(۱۸)
همچنين در كتاب ده گفتار چنين آورده اند: شكي نيست كه علم به تنهائي ضامن سعادت جامعه نيست . جامعه ، دين و ايمان لازم دارد ، همانطوري كه ايمان هم اگر مقرون به علم نباشد مفيد نيست بلكه و بال است.«قطع ظهري اثنان عالم متهتك و جاهل متنسك»اسلام نه عالم بيدين ميخواهد نه جاهل ديندار.(۱۹)
همچنيين در مورد عدم جانشيني علم و دين به جاي يكديگر اين گونه فرموده اند:« تجربههاي تاريخي نشان داده است كه جدائي علم و ايمان خسارتهاي غير قابل جبران به بارآورده است، ايمان را در پرتو علم بايد شناخت؛ ايمان در روشنائي علم از خرافات دور ميماند با دور افتادن علم از ايمان ، ايمان به جمود و تعصب كور و با شدت به دور خود چرخيدن و راه به جائي نبردن تبديل ميشود آنجا كه علم و معرفت نيست ، ايمان مؤمنان نادان وسيلهاي ميشود در دست منافقان زيرك كه نمونهاش را در خوارج صدر اسلام و در دورههاي بعد به اشكال مختلف ديده و ميبينيم »(۲۰)
« آنجا كه ايمان بوده و علم نبوده است مساعي بشر دوستانه افراد صرف اموري شده كه نتيجه زياد و احيانا نتيجه خوب به بار نياورده است و گاهي منشا تعصبها و جمودها و احيانا كشمكشهاي زيانبار شده است.
آنجا كه علم بوده و جاي ايمان خالي مانده است مانند برخي جوامع عصر حاضر ، تمام قدرت علمي صرف خودخواهيها و خودپرستيها ، افزون طلبيها ، برتري طلبيها ، استثمارها ، استعبادها ، نيرنگها و نيرنگ بازيها شده است.
دو سه قرن گذشته را ميتوان دوره پرستش علم و گريز از ايمان دانست دانشمندان بسياري معتقد شدند كه همه مشكلات بشر با سرانگشت علم گشوده خواهد شد ، ولي تجربه خلاف آن را ثابت كرد امروز انديشمندي يافت نميشود كه نياز انسان را به نوعي ايمان ولو ايمان غير مذهبي كه به هر حال امري ماورا علم است انكار كند . »(۲۱)
همچنين در توصيفاتي زيبا پيوند علم وايمان را اينگونه بيان مي كنند:« علم به ما روشنائي و توانائي ميبخشد و ايمان عشق و اميد و گرمي ، علم ابزار ميسازد و ايمان مقصد ، علم سرعت ميدهد و ايمان جهت ، علم توانستن است و ايمان خوب خواستن ، علم مينماياند كه چه هست و ايمان الهام ميبخشد كه چه بايد كرد ، علم انقلاب برون است و ايمان انقلاب درون ، علم جهان را جهان آدمي ميكند و ايمان روان را روان آدميت ميسازد ، علم وجود انسان را به صورت افقي گسترش ميدهد و ايمان به شكل عمودي بالا ميبرد ، علم طبيعت ساز است و ايمان انسان ساز، هم علم به انسان نيرو ميدهد ، هم ايمان ، اما علم نيروي منفصل ميدهد و ايمان نيروي متصل، علم زيبائي است و ايمان هم زيبائي است علم زيبائي عقل است و ايمان زيبائي روح ، علم زيبائي انديشه است و ايمان زيبائي احساس هم علم به انسان امنيت ميبخشد و هم ايمان، علم امنيت بروني ميدهد و ايمان امنيت دروني، علم در مقابل هجوم بيماريها ، سيلها ، زلزلهها ، طوفانها ، ايمني ميدهد، و ايمان در مقابل اضطرابها ، تنهائيها ، احساس بي پناهيها ، پوچ انگاريها علم جهان را با انسان سازگار ميكند و ايمان انسان را با خودش »(۲۲)
پي نوشت:
۱۷ مرتضي مطهري، مجموعه آثار ج۲ ص۳۴
۱۸ مرتضي مطهري، آزادي معنوي ص۹۴
۱۹ مرتضي مطهري، ده گفتار، ص۱۸۴
۲۰ مرتضي مطهري، مجموعه آثار ج۲ ص۳۶
۲۱ همان
۲۲ همان ص۲۲