در متن سخنان رسول اكرم تقييد و تحديد و تفسير شده كه مقصود چه علمي است ، اما نه تحت عنوان اينكه فلان علم باشد يا فلان علم ، بلكه تحت عنوان علم نافع ، علمي كه دانستن آن فايده برساند و ندانستن آن ضرربرساند . هر علمي كه متضمن فايده و اثري باشد و آن فايده و اثر را اسلام به رسميت بشناسد يعني آن اثر را اثر خوب و مفيد بداند آن علم از نظر اسلام خوب و مورد توصيه و تشويق است.پس حسابش روشن است . بايد ديد اسلام چه چيز را فايده و چه چيز را ضرر ميداند . هر علمي كه به منظوري از منظورهاي فردي يااجتماعي اسلام كمك ميدهد و ندانستن آن ، سبب زمين خوردن آن منظور ميگردد آن علم را اسلام توصيه ميكند ، و هر علمي كه در منظورهاي اسلامي تأثير ندارد اسلام درباره آن علم نظر خاصي ندارد ، و هر علم كه تأثير سوء دارد با آن مخالف است.(۱۱)
بايد ديد از نظر اسلام چه چيزي لازم و واجب است به وجوب عيني يا وجوب كفائي ، و اگر راه انجام آن تكليف ، تحصيل علم و ياد گرفتن است بايد گفت تحصيل آن علم واجب و لازم است.
علمي كه فريضه است اين است كه مسلمان در وظيفهشناسي يا مجتهد باشد يا مقلد. و حال آنكه واضح است كه همانطوري كه وظيفه شناسي و ياد گرفتن دستورهاي ديني لازم است ، بسياري از كارهائي كه به حكم دين آن كارها فرض و واجب است ، كارهائي است كه خود آن كارها علم و درس و مهارت لازم دارد… بايد ديد چه نوع اموري است كه از نظر جامعه اسلامي لازم و واجب است و آن كار را بدون ياد گرفتن و تعليم و تعلم نميتوان خوب انجام داد ، پس علم آن كار هم واجب است فريضه علم از هر جهت تابع ميزان احتياج جامعه است.
استاد سه اصل زير را مطرح مي كنند:
۱- واضح است كه اسلام جامعهاي ميخواهد عزيز و مستقل و متكي به خود ، اسلام نميپسندد كه يك ملت مسلمان ، زيردست و تو سري خور يك ملت غير مسلمان بوده باشد .
۲- اصل ديگر اينكه در دنيا تحولي به وجود آمده كه همه كارها بر پاشنه علم ميچرخد و چرخ زندگي بر محور علم قرار گرفته است . همه شؤون حيات بشر با علم وابستگي پيدا كرده به طوري كه هيچ كاري و هيچ شأني از شؤون حيات بشر را جز با كليد علم نميتوان انجام داد.
۳- اصل ديگر اينكه انجام سائر فرائض و تكاليف فردي و اجتماعي اسلام ، به فريضه علم بستگي دارد . فريضه علم به عنوان يك كليد و مفتاح براي انجام ساير فرائض و منظورهاي اسلامي شناخته شده ، و به اصطلاح فقهاء ، واجب تهيوئي است ، و بالنتيجه اگر شؤون حياتي مسلمين شكلي به خود بگيرد كه وابستگي بيشتري به علم پيدا كند فريضه علم هم اهميت و لزوم و توسعه و عموم بيشتري پيدا ميكند .
و از اين سه اصل چنين نتيجه گيري مي كنند: كه وظيفه شرعي و عمومي همه مسلمين
اينست كه به سوي علم رو بياورند و تعليمات عمومي را بر فرد فرد واجب بشمارند.(۱۲)
و ايشان در كتاب كليات علوم اسلامي در تعريف علوم اسلامي چنين مي آورند:علومي كه موضوع و مسايل آن ها اصول يا فروع اسلامي است و يا چيزهايي است كه به استناد آن ها آن اصول و فروع اثبات مي شود واجب است تحصيل و تحقيق شود زيرا شناختن و دانستن اصول دين اسلام براي هر مسلماني واجب عيني است و شناختن فروع آن واجب كفايي است. شناختن قرآن و سنت هم واجب است،زيرا بدون شناخت قرآن وسنت شناخت اصول و فروع اسلام غير ميسر است. وهمچنين علومي كه مقدمه تحصيل وتحقيق اين علوم است نيز از باب «مقدمه واجب» واجب است.
«علو م فريضه» كه بر مسلمانان تحصيل وتحقيق در آن ها واجب است منحصر به علوم فوق نيست بلكه هر علمي كه بر آوردن نيازهاي لازم جامعه اسلامي موقوف به دانستن آن علم و تخصص واجتهاد در آن علم باشد بر مسلمين تحصيل آن علم از باب به اصطلاح «واجب تهيؤي» واجب و لازم است.توضيح اينكه اسلام ديني جامع و همه جانبه است،ديني است كه تنها به يك سلسله پندها و اندرزهاي اخلاقي و فردي و شخصي اكتفا نكرده است،ديني است جامعه ساز.آن چه كه يك جامعه بدان نيازمند است،اسلام آن را به عنوان يك واجب كفايي فرض كرده است.مثلا جامعه نيازمند پزشك است،از اين رو عمل پزشكي واجب كفايي است…و چون پزشكي موقوف است به تحصيل علم پزشكي قهرا علم پزشكي از واجبات كفايي است…اين است كه همه علومي كه براي جامعه اسلامي لازم و ضروري است جزء «علوم مفروضه اسلامي»قرار مي گيرد و جامعه اسلامي همواره اين علوم را «فرايض» تلقي كرده است.(۱۳)
حاصل اين كلام اين كه : علم يا خودش هدف است و يا مقدمه است براي هدفي.هر جا كه خودش هدف است واجب است مانند همين اصول عقايد. هر جا هم كه خودش هدف نيست، اگر هدفي از هدف هاي اسلام متوقف به آن باشد، از باب مقدمه واجب، واجب مي شود.(۱۴)
پي نوشت:
۱۱ مرتضي مطهري،بيست گفتار ص۲۵۹
۱۲ مرتضي مطهري،ده گفتار صص۱۷۸-۱۷۶
۱۳ مرتضي مطهري، مجموعه آثار ج۵، ص۳۶
۱۴ مرتضي مطهري، تعليم و تربيت در اسلام ص۲۵